۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خوراسگان» ثبت شده است

شهید رضا(غلامعلی) کوچکیان

شهید رضا(غلامعلی) کوچکیان

نام پدر: حسین

تاریخ تولد : ۱۳۲۵

محل تولد:خوراسگان

محل شهادت: عین خوش

تاریخ شهادت: ۱۳۶۱


زندگینامه 

سال ۱۳۲۵ آن زمان که خاک تیره، دستان گرم فصلی سبز را در دستانش می فشرد؛ چشم به جهان گشود. نامش بوی خوش سلطان سریر ارتضاء، ثامن الائمه، حضرت علی بن موسی الرضا(ع) را می داد. شاید به همین دلیل بود که چنان ایمان و بندگی در سینه ی پر صلابتش موج می زد که حتی دریاها را به حس حسرتی غریبانه می کشاند. از بوی نگاه عجیبش، عطرخوش خدا می آمد که همگان بدان شمیم، جان می گرفتند چرا که به دستان متبرک ایمان، صخره های سنگی شیطان را درهم شکسته بود و تنها به شریعت و حقیقت می اندیشید. از همین رهگذر بود که دستان اخلاق نیکویش نوازشگر وجود اطرافیان بود و شوخ طبعی اش طراوت بخش وجود آنان. در پی یادگیری که بر آمد، پیردانایی پنج سال - در حالی که دستان کوچکش یاری رسان پدر بود به او را در آغوش گرفت تا سیاهی و ظلمت جهل را از جبین ذهن سپیدش به مدد نور فروزان دانش پاک کند. حادثه انقلاب که پیش آمد، مردی که از پس چشمانش هزار هزار آسمان سبز می درخشید و نگاهش نوید فجری صادق را می داد، امیر قافله ی مبارزان شد. «رضا» نیز دوشادوش دیگر مبارزین با شرکت در تظاهرات ها و اعتصاب ها آوای استقلال و آزادی سرداد. گویی آغازش را نهایتی نبود چرا که دریا دلی اش از کوههای مغرور «کردستان» (۳ماه) و خاک گرم «عین خوش» و «دشت عباس»، به گاه تاختن اشرار کوردل و بعثیان در ظلمت محض زیسته گواهی می دادند. او چندی در سپاه غریب ایمان، تاخت و سرانجام در «عین خوش» سال ۱۳۶۱ - در حالیکه همسرش در انتظار بازگشت او بود - با اصابت خمپاره ای جام زرین شهادت را لاجرعه سرکشید.


شهید مرتضی کوچکیان

شهید مرتضی کوچکیان

نام پدر: علی

تاریخ تولد : ۱۳۴۰

محل تولد:خوراسگان

محل شهادت: مهاباد

تاریخ شهادت: ۱۳۶۰

زندگینامه

صحنه زندگی «مرتضی ملا کوچکیان» سال ۱۳۴۰ در خانواده ای متدین و مذهبی در شهر شهید پرور «خوراسگان» گشود شد. با آمدنش فضای خانه را آکنده از طراوت و شادی کرد. از همان کودکی تحت تعالیم خانواده با آداب و رسوم نورانی اسلام آشنا گردید. ازینرو دلش انیس چشمه فیاض معرفت الهی شد و از این ینبوع ارتزاق می کرد. با تمسک به معارف اسلامی وجودش به اخلاق حسنه آراسته شد و با برخوردهای نیک و خوش رویی، خوش طبعی و مهر و محبت فراوان به دیگران، بسیاری از اطرافیان را مجذوب خود کرد. محراب عبادت عاشقانه بود و ساعت ها با معشوق به راز و نیاز می پرداخت. با شرکت در جلسات دلش ادعیه و نماز به وقت، همواره روح خود را با انوار الهی صیقل می داد. از همان اوان کودکی و از ۸ سالگی با نجاری و بنایی کمک رسان خانواده در امر معاش بود. ازین رو دوره ی ابتدایی را به طور شبانه سپری نمود و سپس ترک تحصیل کرد. با قیام سرخ بیداری، به ندای «هل من معین» امام (ره) لبیک گفت و در راهپیمایی ها و تظاهرات شرکت کرد تا سرانجام سپیده ی پیروزی بر دمید و او به جمع صنوبران بسیجی پیوست. سال ۱۳۶۰ همزمان با شروع جنگ کفار و یورش دشمنان بعثی بر خاک وطن، به جمع غیور و کفر ستیز سیاه اسلام پیوست و پس از حضور ۸ ماهه در منطقه «مهاباد» در اثر اصابت تیر به صورتش، وجودش همه جان شد و به سوی جانان بال گشود.


#شهید_مرتضی_ملاکوچکیان

#شهر_شهیدان_خدا👇

🔰 @shohada_esf

🌐 www.Shohada-Esf.ir

شهید احمد احمدی

شهید احمد احمدی

نام پدر: کریم

تاریخ تولد : ۱۳۴۰/۳/۲

محل تولد:خوراسگان

محل شهادت: شرق دجله

تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۲

زندگینامه 

سال ۱۳۴۰ در شهری که هنوز یاد و خاطره او را در ذهن کوچه پس کوچه های خود دارد، شهر«خوراسگان» به جمع زمینیان پیوست. نسیم دلنواز نصایح پدر و شکوفه های مهربانی مادر پیوسته زینت بخش لحظات زندگی اش بود به طوری که در شمیم روح نواز آنها پرورش می یافت و جانش را به سوی تعالی راهبر بود. آن چه در خاطرش می گذشت یاد شیرین محبوب بود و بس که با انجام تکالیف شرعی و حضور در نماز جماعت آنها را به کار می بست. گلبوته، های سپید کلام الهی همنشین لحظات بی قراری اش بود که در پناه آن ها دلش آرام می گرفت. بر آن بود تا خود را از ورطه ندانستن به کرانه دانستن برساند. از این رو گاه آموختن که فرا رسید. یک چند تا پایان مقطع ابتدایی - به مدد راهنمایی آموزگار عزمش را بر تحصیل استوار کرد. پس از آن کمر همت بر کار کردن استوار کرد و مدتی در کارخانه بافندگی پروین کار کرد و سپس به شغل نقاشی ساختمان روی آورد. شکوفه تبسم و لبخند پیوسته بر سیمایش نقش بسته بود و دیگران شریک محفل شاد دلش می کرد. با چشم محبت و احترام به پدر و مادرش می نگریست و در طرفه العینی خواسته هایشان را اجابت می کرد. دل آگاه و بیدار «احمد» با دیدن بی عدالتی های حکومت طاغوت ساکت ننشست و قیام را بر قعود ترجیح داد. با عضویت در بسیج مسجد و شرکت در راه پیمایی ها، تظاهرات و بیداری های شبانه در برانداختن خانه سست عنکبوت گونه رژیم پهلوی سهیم و شریک شد. مدتی از فرونشاندن دم آتشین ستم در وطن نگذشته بود که خصم نامراد تاختن آغاز کرد. عشق دفاع وطن از گرماگرم دشتهای نبرد او را به سوی خویش فرا خواند و او عزم میدان کرد. حدود یک سال و نیم خاک تبدار جبهه شاهد حماسه ها و ایثار هایش در سمت بی سیم چی و غواص بود. فرجام او که وصال یار را مقدم بر هر خواسته ای می دانست در تاریخ ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ در منطقه «هورالهویزه» در عملیات «بدر» با اصابت تیر بر گلوی نازنین اش به شهادت می رسد و ساکن کوی یار می شود.

شهید اکبر احمدسفند

شهید اکبر احمدسفند

نام پدر: علی

تاریخ تولد : ۱۳۵۲/۱/۱

محل تولد:خوراسگان

محل شهادت: سقز

تاریخ شهادت: ۱۳۷۰/۷/۲۳

#زندگینامه

شکوفه وجودش بهار ۱۳۵۲ بر درخت حیات جوانه زد و با شکوفا شدنش، طراوت آسمان و زمین بهاری سال نو را دوچندان کرد. در پناه عشق عارفانه خانواده پرورش یافت. پدرش راوی مصایب اهل بیت (ع) در مراسم عزاداری ها بود از این رو چراغ فروزان محبت به بزرگان دین در دلش برافروخته شد و گوهر وجودش آبستن معارف الهی گشت.  به گاه تعلم مدت کمی تا مقطع- ابتدایی-مقیم سرای علم بود و پس از آن بازوان پرتوان خویش را پا به پای پدر و برادرانش در کسب امرار معاش حلال، صرف کشاورزی کرد. خوشرویی، صبر و استقامتش زبانزد همگان بود به طوری که دیگران در ژرفای اقیانوس دلش، جان را صفا می دادند و از در کنار او بودن به حظی وافر دست می یافتند. در حریم امن مسجد، کبوتر دلش را به پرواز در می آورد و با انجام عبادت و راز و نیاز با خداوند؛ آیت اخلاص و ایمان شده بود. ندای کوبنده خضر زمان، سرود بیداری و نوید آزادی را زمزمه کرد. «اکبر» همگام با انقلابیون گوش جان به ترنم سحرگاهی ولایت سبز سپرد و با ایمان راسخ به تبار خمینی کبیر پیوست و حضورش را در راهپیمایی ها اعلام کرد. با هجوم و حمله ناجوانمردانه غاصبان زمان، به قبیله مریدان حسین (ع) روی نهاد. در پادگان «۲۱ حمزه تهران» دوره آموزش نظامی را گذراند و پس از آن به جرگه جان برکفان پیوست. ۴ ماه در کنار همرزمانش با استقامت و ایمان مبارزه کرد تا این که در تاریخ ۱۳۷۰/۷/۲۳ با اصابت تیر بر سرش در منطقه «سقز» واصل به آرزوی همیشگی اش، شهادت گشت و همنشین افلاکیان.

شهید محمدرضا احتشامی

شهید محمدرضا احتشامی

نام پدر: حسین

تاریخ تولد : ۱۳۴۲/۸/۶

محل تولد:خوراسگان

محل شهادت: عین خوش

تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۸/۱۹


زندگینامه

 سال ۱۳۴۲ در حومه «ابهر اصفهان» در آشیانه ای سرشار از نور ایمان و معنویت تولد یافت. به گاه فراگیری علم، قدم در محفل استاد نهاد و با عشق و علاقه ای وافر تا مقطع دیپلم ادامه تحصیل داد. به منظور ترویج احکام دینی، مدتی از کلاس های «حجت الاسلام قرائتی» بهره برد و سپس به عنوان مدرس به تعلیم شاگردانی چند اهتمام ورزید. با به پا خیزی گروههای توفنده انقلابی، در عرصه های تظاهرات شرکت داشت و با این امواج خروشان، همگامی می کرد. با پیوستن به بسیجیان غیور، در جلسات و فعالیتهای فرهنگی مشارکت می کرد و مواقعی نیز در امور ورزشی اهتمام می ورزید. هماره به مطالعه کتاب های علمی می پرداخت و روح پرفتوحش به گلشن رموز عشق تعلق خاطر می یافت و متعبد حضرت یار می گشت. در خانواده نیز، فردی مسئول و دلسوز بود. با شروع جنگ تحمیلی در سمت مربیگری به قافله حق پیوست و پس از 3 ماه حضور نورانی در جبهه ها سرانجام در تاریخ   با برخورد ترکش به پهلو و شکم در منطقه «عین خوش»؛ برای همیشه به سوی یار پرگشود. فرازی چند از وصیت نامه شهید بزرگوار: «... ای جوانان، مبادا زیر بار ذلت بروید و تن به ذلت بدهید و مبادا مرگ در راحت خواب را بر مرگ در میدان جهاد ترجیح دهید. مبادا چشمان خود را ببندید و پا روی خون شهیدان بگذارید که فردای قیامت در برابر شهدا خجل خواهید بود... »