۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهرستان مبارکه» ثبت شده است

وصیتنامه بسیجی شهید سید سعید وطن پور

وصیتنامه عارفانه بسیجی شهید سید سعید وطن پور

دانشجوی دانشگاه امام صادق(ع) و فرزند نواده دختری آیت الله مبارکه ای


بسم الله الرحمن الرحیم

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ» (توبه: 111)

خدا می خرد، مومنین می فروشند جانها و اموالشان را، بهشت را می گیرند «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَر» (توبه: 72). چگونه تجارت می کنند؟ مقاتله با کفار، می کشند و کشته می شوند.

وعدة این تجارت شگفت را خدا در کتب انبیا داده است و خوشا و طوبی به حال او که به این عهد خود جانانه وفا کرد. بشارت باد بر این بیع که بر آن همت ورزیدید و این همان درجه کمال هستی است و هدف هستی.

چه خوب تجارتی، چه خوب خریداری، چه کوچک مبیعی، چه بزرگ اجری. اما چه بگویم که دلم، قلبم، به سخن نیامد، روحم شکفته نشد، همجنس، همجنس را شناسد، جسم، جسم را لمس کند و روح، روح را. اما روح من چگونه، چه شد؟

مرکز جسم، مغز است و مرکز روح، قلب. اگر به دیدار معبود و منظور روم، باید روح و قلبم بشارت دهد، تا کی منتظر شوم؟ کی صدای محبوب را بشنوم؟ نمی دانم. از او خواسته ام قبل از ورود مرا مهیا سازد. اما این را می دانم که دوستش دارم، مزه عاشقی را نچشیده ام که ببینم آیا عاشق اویم یا نه؟ اما اگر عنایتی کند، دیگر طاقت ماندن را نخواهم داشت.

خدا، خدا، عجب سیه روزم، سیه قلب و سیه رویم. اما او بسیار بزرگ است، بسیار، این را موفق شدم از دل بگویم.

طلبه شهید رمضان جعفری

طلبه شهید رمضان جعفری در سال ۱۳۴۷ در محله خولنجان شهرستان مبارکه قدم بر عرصه خاکی دنیا نهاد و با وجود نورانیش صفا و معنویت را به خانواده زحمتکش و مهربانش هدیه داد. وی بعد از اتمام دوران راهنمایی وارد مدرسه علمیه امام محمّدتقی(ع) مبارکه شد و به کسب علوم و معارف قرآن و عترت(ع) مشغول شد. وی همچنین مدتی نیز در مدرسه علمیه امام جعفر صادق(ع) اصفهان مشغول و سپس روانه حوزه علمیه مقدسه قم شد و در مدرسه علمیه بعثت، جان تشنه علم و دانش خویش را سیراب نمود که ناگاه آتشفشان عشق الهی در وجودش فوران کرد و کالبد وجودش را ذوب نمود وچاره‌ای نیافت جز اینکه راهی سرزمین عشاق الهی شود. پس با کوله‌باری از عشق و شوریدگی بر سرزمین افلاکیان قدم نهاد و سرانجام در چهارم دی ماه ۱۳۶۵ با شرکت در عملیات کربلای چهار در جزیره ام‌الرصاص به شهادت رسید 

۱ نظر

شهید سید احمد سجاددوست

 شهید سید احمد سجاددوست 

شهادت عملیات والفجر ۴ سال ۱۳۶۲

در سال ۱۳۴۴ در شهرستان مبارکه نوری از انوار خداوند ، خانه سید مصطفی را روشن کرد و او نام این روشنی چشم را « احمد » گذاشت . او برای هر کدام از فرزندانش یکی از نام های پیامبر اعظم (ص) را برگزید و نام احمد قسمت کسی شد یک شبه ره صد ساله را طی کرد . سید احمد در یک خانواده ی مذهبی و مستضعف  پرورش یافت . دوران ابتدایی اش را در دبستان برزگران و دوران راهنمایی را در آموزشگاه راهنمایی پرتو گذراند . او نبوغ خاصی داشت و از هوش بالایی برخوردار بود . قدرت یادگیری مسائل در او بسیار زیاد بود ، به طوری که معلمان او معتقد بودند که اگر به تحصیلاتش ادامه دهد ، بی شک پزشک خوبی خواهد شد . پای اعتقاداتش می ایستاد و به چیزی که می گفت ، عمل می کرد . چون کلامش از دل بر می خاست و آن را با اعتقاد راسخ بیان می کرد به دل می نشست و کسی از او دلگیر نمی شد . همه ی کارهایش از نظم خاصی برخوردار بود . حقوقی را که از سپاه می گرفت به صندوق جبهه می ریخت و از اسراف و حرام های خداوند به دور بود . با وقار ، متین ، فهمیده ، مؤدب و مهربان بود و مثل یک مربی اخلاق عمل می کرد . گاهی مانند یک انسان چهل ساله دیگران را نصیحت می کرد و خودش مصداق حرف های زیبایش بود . از دیگران صحبت نمی کرد و اگر می دید کسی غیبت می کند ، به او تذکر می داد . به دلیل گرایش هنری و ذوق سرشارش ، گاهی دست به قلم می شد و اثراتی از خود به جا می گذاشت . زمانی برای مجروحیت دستش با موتور سیکلتی که سپاه به او اجازه داده بود به اصفهان رفت ، هنگامی که بازگشت علاوه بر پول بنزین ، کرایه موتور را هم پرداخت کرد و حساسیت خاصی در ارتباط با این مسائل داشت .

سردار شهید حاج شعبانعلی زینلی

( برای دریافت پوستر در ابعاد و کیفیت اصلی کلیک کنید )

سردار شهید حاج شعبانعلی زینلی

جانشین فرماندهی لشکر 8 نجف اشرف

زندگی نامه:
سردار رشید اسلام حاج شعبانعلی زینلی در سال ۱۳۳۸ در مبارکه چشم به جهان گشوده و پس از طی دوران دبستان در دبیرستان امام خمینی (ره)مبارکه ادامه تحصیل داد. و در ضمن تحصیلات جهت امرار معاش به پدرش کمک می نمود و همه ساله تعطیلات تابستان و دیگر ایام تعطیل را کارگر بنایی یا کشاورزی بود. قبل از پیروزی انقلاب که در حالت نظام وظیفه بود با آگاهی و شناختی که از رژیم شاهنشاهی داشت همکاری جدی با دیگرانقلابیون همچون شهید جعفرزاده و شهید ربیعی در پخش اعلامیه های حضرت امام (ره)و افشا گری مفاسد رژیم منحوس پهلوی داشت و با فرمان امام(ره)مبنی بر فرار سربازان از سرباز خانه ها از پادگان باختران فرار کرده و به کردستان هجرت نمود. و مدت سه سال با اشرار و گروهک ها به مبارزه پرداخت و پس از مراجعت به مبارکه ازدواج نموده و در جهاد سازندگی مبارکه در دفع محرومیت روستائیان مشغول فعالیت گردید

سردار شهید عبدالعلی اکبری


( برای دریافت پوستر در ابعاد و کیفیت اصلی کلیک کنید )

سردار شهید عبدالعلی اکبری

فرمانده سپاه میرجاوه سیستان و بلوچستان

تصاویر منتشر نشده از شهید اکبری

زندگینامه:

سال 1338 ه ش ، در پنجاه کیلومتری غرب اصفهان در یکی از روستاهای شهرستان مبارکه , مولد فرزندی برای اسلام بود که خود را در شرق و غرب و جنوب کشور، بلند آوازه ساخت. مردم متدین این روستا به کارگری، کشاورزی و دامداری مشغول بودند. اعضای خانواده نام با معنای عبدالعلی را بر او نهادند. مردم این دیار، به مهمان نوازی و شجاعت و پشتکار شهرت دارند و این خصایص درعبدالعلی نیز تجلی نموده، با استعداد سرشار خود و علیرغم محروم شدن از مهر و عطوفت مادری در سن شش سالگی وارد دبستان شد

۳ نظر