( برای دریافت پوستر در ابعاد و کیفیت اصلی کلیک کنید )
سردار شهید حاج شعبانعلی زینلی
جانشین فرماندهی لشکر 8 نجف اشرف
سردار رشید اسلام حاج شعبانعلی زینلی در سال ۱۳۳۸ در مبارکه چشم به جهان گشوده و پس از طی دوران دبستان در دبیرستان امام خمینی (ره)مبارکه ادامه تحصیل داد. و در ضمن تحصیلات جهت امرار معاش به پدرش کمک می نمود و همه ساله تعطیلات تابستان و دیگر ایام تعطیل را کارگر بنایی یا کشاورزی بود. قبل از پیروزی انقلاب که در حالت نظام وظیفه بود با آگاهی و شناختی که از رژیم شاهنشاهی داشت همکاری جدی با دیگرانقلابیون همچون شهید جعفرزاده و شهید ربیعی در پخش اعلامیه های حضرت امام (ره)و افشا گری مفاسد رژیم منحوس پهلوی داشت و با فرمان امام(ره)مبنی بر فرار سربازان از سرباز خانه ها از پادگان باختران فرار کرده و به کردستان هجرت نمود. و مدت سه سال با اشرار و گروهک ها به مبارزه پرداخت و پس از مراجعت به مبارکه ازدواج نموده و در جهاد سازندگی مبارکه در دفع محرومیت روستائیان مشغول فعالیت گردید و ایشان یکی از برادرانی بود که در تاسیس کمیته فرهنگی جهاد سازندگی سهم به سزایی داشت و به عنوان مسئول واحد تبلیغات کمیته فرهنگی در جهت رفع فقر فرهنگی در روستاها و شهر شبانه روز میکوشید و اقدام به تشکیل کلاسهای قرآن می نمود. به محض برکناری و فرار لیبرالها از رئوس مملکت اسلامی و تجهیز جوانان ایثارگر به فرمان امام امت جهت بیرون راندن دشمن بعثی کافر از سرزمین های انقلاب شهید بزرگوارزینلی همراه و همدوش دیگر برادران عازم جبهه های نبرد گردید و همراه با برادرش اکبر در عملیات طریق القدس شرکت نمود. در این عملیات از ناحیه پا مجروح گردید و لیکن تا پایان عملیات جهت یک پانسمان معمولی هم به عقب جبهه نیامد. پس از اتمام ماموریت در دانشسرای تربیت معلم ثبت نام نمود و سرآغاز دیگری برای زندگی آینده اش گشود یعنی این که شغل شریف معلمی شغل انبیاست را انتخاب نموده اما پس از یک سال سپری کردن دوران دانشجویی معلمی را خیلی سریع درک نمود و سوختن تا روشنایی بر افروختن برای هدایت دیگران که همانا درس خواندن به شاگردان میباشد را دانست . تعطیلات نوروزی سال ۱۳۶۱مصادف با عملیات فتح المبین بود . وی در منطقه دشت عباس حاضر گردید و پس از چند روز به علت این که از طرف مسئولین اعلام گردید. که نیرو دیگر لازم نیست مجددا به کلاس درس رفت . ولی پس از چند ماه برای سومین بار عازم جبهه گردید و این بار در لشگر نجف اشرف که به خاطر لیاقت و صداقت و عزم و ارداه مصمم و آهنینش در سرکوبی دشمن متجاوز داشت. در واحد اطلاعات عملیات لشگر مشغول گردید و به لحاظ ضرورتی که باید این واحد قوی و منظم و مطمئن باشد. اقدامات چشم گیری انجام داده و آن روح معنوی و جذابیت اخلاقی و پشت کار و مدیریتش آنچنان در برادران واحد اثر گذاشت که توانست در اندک مدتی به همکاری برادران جبلی و نجات بخش این واحد را نمونه ترین واحد های این لشگر قرار دهند .
از خصوصیات برادر زینلی این بود که از استقلال فکری و کاری خوبی برخوردار بود . او سعی میکرد مسائل را آنطور که صلاح بود انجام دهد روی همین اصل در کارهایش با موفقیت روبرو شد و از هیچ چیز د حین کار خوف و ترس نداشت. تواضع او آنچنان بود که هیچ کس او را نمیشناخت ، مگر افراد واحد وعده ای از مسئولین لشگر در امر کارهای عمومی از همه پیشی میگرفت تا این که عملیات پیروز محرم که یکی از بهترین و پیروزمندانه ترین عملیات ها در ارتفاعات حمرین و اطراف موسیان بود. نشانه تلاشهای شبانه روزی آن شهید عزیز بود شروع گردید که در این عملیات رشادت های زیادی به خرج داد. در عملیات والفجر مقدماتی که منطقه العماره در غرب ارتفاعات میش داغ و جنوب فکه بود سپاه هفتم تشکیل داد که برادر شهید حاج شعبانعلی زینلی با حفظ سمت در لشگر نجف اشرف مسئول اطلاعات عملیات سپاه هفتم گردید و بعدا والفجر یک در ارتفاعات ۴۰۰ منطقه زبیدات باز مسئولیت شناسایی و آماده سازی منطقه را به عهده گرفت . پس از عملیات والفجر ۲ در منطقه حاج عمران در ارتفاعات غرب پیرانشهر که مسئولیت شناسایی به عهده شهیدزینلی بود که با وجود آلودگی منطقه در حالی که نزدیک بود عملیات به بن بست برسد با یاری سایر برادران توانست در پشت دشمن ،قرارگاه های تیپ ۵۰۶ عراق را به اسارت در آورد. شهید زینلی همچنان فعالیت میکرد تا این که در عملیات والفجر ۴ که دو برادرش (اکبر و اصغر) شرکت داشتند که به شهادت برادرش اکبر انجامید و شهیدزینلی هیچ گونه خستگی و ناراحتی در خود راه نمیداد و با مظلومیتی که داشت کار میکرد. عملیات خیبر در حال شروع شدن بود که مسئولیت شهید زینلی زیاد شده یعنی معاونت لشگر نجف اشرف به او محول شد و منطقه عملیاتی خیبر که از مهمترین مناطق استراتژیک بود باید توسط واحد اطلاعات به غیر از شناسایی کارهای دیگر به شهید زینلی محول شد از جمله هماهنگی و رساندن نیرو به جزایر مجنون بود خود مسئولیتی حساس بود که به عهده شهید بود و پس از وارد شدن کلیه نیروها به جزایر خودش بدون وقفه وارد جزیره شد و در این عملیات که دشمن حساس ترین پاتک ها را انجام میداد برادرمان مسئولیت حفظ پدافندی را به عهده داشت .
بعد از عملیات خیبر چندین منطقه جهت عملیات به این واحد که شهید زینلی مسئول آن بود محول گردید که یکی از این مناطق بدر بود که شناسایی منطقه هور العظیم امری بسیار مشکل و پیچیده ای بود که میبایست با ظرافت خاصی انجام گیرد و ایشان تمام آبراه های منطقه را به طور دقیق شناسایی و آن را برای عملیات آماده نمودند تا این که عملیات شروع گردید که شهید زینلی در این عملیات علاوه بر مسئولیت های قبلی مسئولیت محور عملیاتی را به عهده داشت که توانست وظائف خود را به نحو احسن انجام دهد. مرحله اول عملیات با موفقیت انجام شده که در این عملیات یردارانی چون برادرش اصغر و دوستانش همچون سردار مفقود الاثر برادر نعمت ا… ربیعی را از دست داد اما همچنان ایستاد و حتی در مراسم تشییع جنازه برادرش نتوانست شرکت کند و ادامه عملیات و انجام مسئولیت هایش را بر شرکت در تشیع جنازه برادرش ترجیح داد و فقط همین ذکر بسنده کرد که خدایا راضی ام به رضای تو.
در این موقع زائران خانه خدا برای حج سال ۱۳۶۴ آماده میشدند . ایشان یکی از افرادی بودند که از سهمیه لشگر عازم زیارت بیت ا… الحرام گردید و او در این سفر به هنگام طواف خانه خدا آرزوی لقاء و دیدار خدا را نمود و پس از بازگشت عملیات قادر در جریان بود که در اسرع وقت به منطقه رفت و پس از آن کار جهت شروع عملیات های بعدی را شروع نمود که عملیات والفجر ۸ بوده در این عملیات مسئولیت بزرگی که به عهده داشت این بود که نیرو ها را به منطقه عملیاتی برساند. وقتی که کار اعزام نیرو ها را انجام داد ، خود به منطقه رفت و در آن موقع حساس توانست دین خود را ادا کند . با گذشت ۱۲ ساعت از ماندنش در منطقه همراه با پیشروی نیروهای اسلام ماموریتی به او محول شد که در حین انجام ماموریت از ناحیه گردن مجروح گردید او را به بیمارستان نمازی شیرازی منتقل کردند و بعد از گذشت چند روز کار مداوای جراحتش را نیمه تمام گذاشت و دوباره عازم منطقه عملیاتی شد، او در حال رفتن از این دنیای فانی است ولی مثل این که خبر رفتنش را به ما میدهد . از طرز برخوردش، از حرف هایی که به دوستانش میزند ، از عقیده اش نسبت به این دنیایی که همیشه میگوید از این دنیا سیر شده ام
آری شهید زینلی بعد از چندین سال جنگ بالاخره اجر و مزدش را از خدا میگیرد و خدا دعاهای نیمه شبش را که میگفت: اللهم ارزقنا توفیق شهاده غی سبیلک را به مرحله استجابت میرساند و در غروب روز شنبه ۱۰/۱۲/۱۳۶۴ این شهید عزیز به سوی معشوقش الله پر میکشد . آری مدتی که از شهادتش میگذرد ولی هنوز صدای خواندن زیارت عاشورا و دعای مکارم الاخلاقش از درون سنگر های غرب به گوش میرسد . هنوز درختان جنگل مقر صدای پر طنین شهید زینلی را در خود تکرار میکند . هنوز زخم پیکر خصم بهبود نیافته ، هنوز صلابت شهید زینلی بر ارتفاعات میشد داغ سنگینی می اندازد.
و چه گوییم که: پشت کار و تلاشش فدا کردن خودش برای اسلام بود از بعد از کار و فعالیت نظامی نمونه بارز سلحشوری بود دارای مدیریتی قاطع و اسوه ایمان و اخلاق شایسته بود . به خاطر ایمان و اخلاقش همیشه امام جماعت سنگرها بود . ورد زبانش(فقط و فقط خدا را در کارها مجسم کردن) بود.
با حمد وسپاس ایزد سبحان که به ما نعمت وجود در عصر و زمانی را داد که جبهه حق و باطل واضح و روشن است و سلام و صلوات بر پیامبر گرامی اسلام محمد مصطفی(ص) و صلوات بر ائمه معصومین به ویژه قائم آل محمد مهدی موعود (عج) و درود و سام بر نایب بر حقش حسین زمان، امید مستضعفان جهان امام خمینی و درود بر ارواح طیبه شهدا و با آرزوی شفای عاجل معلولین و مجروحین و آزادی اسرا و پیروزی رزمندگان کفر ستیز اسلام که جان بر کف در مصاف دشمنان اسلام قد علم کرده و هر روز حماسه ای تازه می آفرینند. در پهن دشت خوزستان و ایران اسلامی را با خون پاکشان لاله گون مینمایند که طراوت لاله های آزادی آنها بر مشام مظلومان و محرومان جهان را نقطه امیدی است در جهت پاره شدن بند های اسارت محرومیت، آری چه عجب حماسه هایی که به انسان ها درس میدهند. درس مردانگی و ایثار و از خود گذشتگی، درسهایی که در هیچ مکتب که مجهز باشد توانایی و رسائی آنرا ندارند.
وظیفه دانست که که اکنون که در این موقعیت قرار گرفته ام چند مطلبی بنویسم اولا خدا را سپاسگذارم که این نعمت بزرگ را به من داده تا بتوانم در این جهاد مقدس الهی سهمی داشته باشم اگر خدا قبول کند که این خود بزرگترین و ارزشمند ترین خبری است که خداوند به بنده خود عطا میکند و این منت را بر گردن بنده اش قرار میدهد زیرا خداوند بی نیاز است و آن که نیازمند است انسان است.
ثانیا سفارش به خانواده ام این است که همیشه خداوند را در نظر داشته باشید و همه کارهایتان را در جهت رضای خدا انجام دهید . اطاعت خدا را فریضه دانسته و از نافرمانی او جدا پرهیز نمایید : احکام خداوند و دستورات و فرامین نجات بخش اسلام را در زوایای زندگی خود پیاده کنید و همیشه به یاد خدا و به نام خدا عملتان و نیتتان را خالص گردانید و از هیچ چیز هراسی نداشته باشید مگر از این که نافرمانی خدا را بکنید . در راه اطاعت خداوند و تحصیل رضایت باری تعالی از مال و جان و فرزند و بهترین چیز ها در زندگی دریغ نکنید زیرا همه چیز از اوست و در حقیقت تمام وجود انسان و متعلقات به انسان یک بدهکاری و یک امت است که خداوند در اختیار بندگان خودش قرار داده . اگر آنطوری که خدا میفرماید آنها را به کار گیریم توانسته ایم امانت الهی را بدون خیانت به صاحبش پس دهیم و گر نه در غیر این صورت در امانت خیانت کرده ایم.
ائمه معصومین(س) در زندگی تمام مشکلات و رنجها و زندانها و شکنجه ها و جنگ ها و تیغ ها و زخم زبان ها را تحمل کرده اند و یک لحظه نافرمانی خدا را نکرده اند . ما باید به این الگو ها اقتدا کنیم و در همه زمان ها حسین گونه و علی گونه زندگی کنیم و بدانیم که هیچ وقت زمین خالی از حجت خدا نبوده و در این عهد و زمان حجت خدا بر روی زمین امام خمینی میباشد . باید دقت کنیم که دقیقا گوش به فرمانش باشیم و قدر این نعمت بزرگ را بدانیم زیرا عبادت هم بدون ولایت دستش به جایی بند نیست . هر عمل خیری هر چند برای خدا هم باشد ولی مهر ولایت پای آن نخورده باشد بی ارزش است.
پدرم و مادرم برای من زحمات بسیاری را متحمل شدید و من نتوانستم فرزند شایسته ای برای شما باشم و به جز دردسر برای شما چیزی نداشته ام و یکی از بزرگترین افتخارات من این است که در چنین خانواده ای بزرگ شده ام . امیدوارم که مرا حلال کنید و برای من طلب مغفرت گناه بنمایید . اگر شهید شدم هیچ ناراحتی به خود راه ندهید و حسین وار وزینب گونه صبر و استقامت پیشه کنید و خوشحال باشید از این که توانسته اید امانت الهی را به صاحبش برگردانید باید برایم گریه نکنید زیرا که لیاقت گریه شما را نداشته ام در جایی که امام حسین (ع) این همه داغ برای اسلام دیده اند. ما دیگر نباید به خودمان اجازه دهیم که دشمنان اسلام در چهره ما چیزی را مشاهده کنند که بیانگر ناراحتی و ضعف در مورد از دست دادن فرزند باشد به جای من از علی اکبر مواظبت کنید و او را تربیت اسلامی کنید و او را طوری تربیت کنید که در خط امام و ولایت قدم بگذارد و در راه دین و آئین اسلام از جان فشانی و ایثار گری و مردانگی درس بگیرد و همچون علی اکبر امام حسین (ع) خود را وقف اسلام کند.
و اما تو همسرم از تو میخواهم که حرمت خون شهیدان را قدر بدانی و آن طوری که زینب پیام خون برادرش را به جهانیان رساند تو هم پیام خون شهید را در آن حدی که توانایی داری به همگان برسانی . همسرم من هیچ گاه نتوانستم آن حقوقی که بر گردن داشتم نسبت به تو ادا کنم و خیلی شرمسارم . امیدوارم که خداوند به تو جزای خیر بدهد . از تو انتظار دارم که برای علی اکبر مادری شایسته باشی و او را خوب تربیت کنی. زندگی آنقدر ارزش ندارد که انسان طوری رفتار کند که برایش حرفی بزنند دلم میخواهد که خوب فکر کنی و راه زندگی آینده ات را خوب انتخاب کنی. من قول میدهم که اگر شهید شدم و از من پذیرفتند شفاعت تو را بکنم. دوست داشتم که یک سفر مکه برویم با تو و علی اکبر ولی هر چه خا صلاح بداند راضی ام به رضای خداوند. همسرم از تو میخواهم که مرا حلال کنی و یک سفارش دیگرم حفظ حجاب و قرآن خواندن و مطالعه و با سواد شدن است.
از برادرانم ابراهیم و قاسمعلی و علی به خصوص از قاسمعلی میخواهم که علی اکبر را خوب پرورش بدهند و او را در راه دین آب دیده کنند و از شما میخواهم که اسلحه ام در جبهه به روی زمین نماند از خواهرانم انتظار دارم حجاب خود را حفظ کنند و زینب وار پیام خون شهیدانشان را بازگو کنند و در راه آنها قدم بگذارند.
در پایان چند سفارش دیگر را دارم:اگر جنازه ام به دستتان نرسید و مفقود شدم هیچ ناراحت نباشید زیرا همه پیش خدا میروند و هیچ فرقی نیست.اگر جنازه ام به دستتان رسید مرا به خانه بیاورید و دعای توسل بالای جنازه ام بخوانید و نوحه خوانی کنید و زیاد امام زمان (عج) را صدا بزنید به نام یا ابن الحسن(عج). همه ساله صبح روز عید دعای توسل در خانه برگزار کنید و صبح روز عاشورا زیارت عاشورا در خانه برگزار کنید. برای من یک ماه نماز و ۱۵ روز روزه بگیرید در پایان از همه طلب مغفرت دارم و از همه حلالیت میطلبم . دعا برای سلامتی امام از یادتان نرود
از خصوصیات برادر زینلی این بود که از استقلال فکری و کاری خوبی برخوردار بود . او سعی میکرد مسائل را آنطور که صلاح بود انجام دهد روی همین اصل در کارهایش با موفقیت روبرو شد و از هیچ چیز د حین کار خوف و ترس نداشت. تواضع او آنچنان بود که هیچ کس او را نمیشناخت ، مگر افراد واحد وعده ای از مسئولین لشگر در امر کارهای عمومی از همه پیشی میگرفت تا این که عملیات پیروز محرم که یکی از بهترین و پیروزمندانه ترین عملیات ها در ارتفاعات حمرین و اطراف موسیان بود. نشانه تلاشهای شبانه روزی آن شهید عزیز بود شروع گردید که در این عملیات رشادت های زیادی به خرج داد. در عملیات والفجر مقدماتی که منطقه العماره در غرب ارتفاعات میش داغ و جنوب فکه بود سپاه هفتم تشکیل داد که برادر شهید حاج شعبانعلی زینلی با حفظ سمت در لشگر نجف اشرف مسئول اطلاعات عملیات سپاه هفتم گردید و بعدا والفجر یک در ارتفاعات ۴۰۰ منطقه زبیدات باز مسئولیت شناسایی و آماده سازی منطقه را به عهده گرفت . پس از عملیات والفجر ۲ در منطقه حاج عمران در ارتفاعات غرب پیرانشهر که مسئولیت شناسایی به عهده شهیدزینلی بود که با وجود آلودگی منطقه در حالی که نزدیک بود عملیات به بن بست برسد با یاری سایر برادران توانست در پشت دشمن ،قرارگاه های تیپ ۵۰۶ عراق را به اسارت در آورد. شهید زینلی همچنان فعالیت میکرد تا این که در عملیات والفجر ۴ که دو برادرش (اکبر و اصغر) شرکت داشتند که به شهادت برادرش اکبر انجامید و شهیدزینلی هیچ گونه خستگی و ناراحتی در خود راه نمیداد و با مظلومیتی که داشت کار میکرد. عملیات خیبر در حال شروع شدن بود که مسئولیت شهید زینلی زیاد شده یعنی معاونت لشگر نجف اشرف به او محول شد و منطقه عملیاتی خیبر که از مهمترین مناطق استراتژیک بود باید توسط واحد اطلاعات به غیر از شناسایی کارهای دیگر به شهید زینلی محول شد از جمله هماهنگی و رساندن نیرو به جزایر مجنون بود خود مسئولیتی حساس بود که به عهده شهید بود و پس از وارد شدن کلیه نیروها به جزایر خودش بدون وقفه وارد جزیره شد و در این عملیات که دشمن حساس ترین پاتک ها را انجام میداد برادرمان مسئولیت حفظ پدافندی را به عهده داشت .
بعد از عملیات خیبر چندین منطقه جهت عملیات به این واحد که شهید زینلی مسئول آن بود محول گردید که یکی از این مناطق بدر بود که شناسایی منطقه هور العظیم امری بسیار مشکل و پیچیده ای بود که میبایست با ظرافت خاصی انجام گیرد و ایشان تمام آبراه های منطقه را به طور دقیق شناسایی و آن را برای عملیات آماده نمودند تا این که عملیات شروع گردید که شهید زینلی در این عملیات علاوه بر مسئولیت های قبلی مسئولیت محور عملیاتی را به عهده داشت که توانست وظائف خود را به نحو احسن انجام دهد. مرحله اول عملیات با موفقیت انجام شده که در این عملیات یردارانی چون برادرش اصغر و دوستانش همچون سردار مفقود الاثر برادر نعمت ا… ربیعی را از دست داد اما همچنان ایستاد و حتی در مراسم تشییع جنازه برادرش نتوانست شرکت کند و ادامه عملیات و انجام مسئولیت هایش را بر شرکت در تشیع جنازه برادرش ترجیح داد و فقط همین ذکر بسنده کرد که خدایا راضی ام به رضای تو.
در این موقع زائران خانه خدا برای حج سال ۱۳۶۴ آماده میشدند . ایشان یکی از افرادی بودند که از سهمیه لشگر عازم زیارت بیت ا… الحرام گردید و او در این سفر به هنگام طواف خانه خدا آرزوی لقاء و دیدار خدا را نمود و پس از بازگشت عملیات قادر در جریان بود که در اسرع وقت به منطقه رفت و پس از آن کار جهت شروع عملیات های بعدی را شروع نمود که عملیات والفجر ۸ بوده در این عملیات مسئولیت بزرگی که به عهده داشت این بود که نیرو ها را به منطقه عملیاتی برساند. وقتی که کار اعزام نیرو ها را انجام داد ، خود به منطقه رفت و در آن موقع حساس توانست دین خود را ادا کند . با گذشت ۱۲ ساعت از ماندنش در منطقه همراه با پیشروی نیروهای اسلام ماموریتی به او محول شد که در حین انجام ماموریت از ناحیه گردن مجروح گردید او را به بیمارستان نمازی شیرازی منتقل کردند و بعد از گذشت چند روز کار مداوای جراحتش را نیمه تمام گذاشت و دوباره عازم منطقه عملیاتی شد، او در حال رفتن از این دنیای فانی است ولی مثل این که خبر رفتنش را به ما میدهد . از طرز برخوردش، از حرف هایی که به دوستانش میزند ، از عقیده اش نسبت به این دنیایی که همیشه میگوید از این دنیا سیر شده ام
آری شهید زینلی بعد از چندین سال جنگ بالاخره اجر و مزدش را از خدا میگیرد و خدا دعاهای نیمه شبش را که میگفت: اللهم ارزقنا توفیق شهاده غی سبیلک را به مرحله استجابت میرساند و در غروب روز شنبه ۱۰/۱۲/۱۳۶۴ این شهید عزیز به سوی معشوقش الله پر میکشد . آری مدتی که از شهادتش میگذرد ولی هنوز صدای خواندن زیارت عاشورا و دعای مکارم الاخلاقش از درون سنگر های غرب به گوش میرسد . هنوز درختان جنگل مقر صدای پر طنین شهید زینلی را در خود تکرار میکند . هنوز زخم پیکر خصم بهبود نیافته ، هنوز صلابت شهید زینلی بر ارتفاعات میشد داغ سنگینی می اندازد.
و چه گوییم که: پشت کار و تلاشش فدا کردن خودش برای اسلام بود از بعد از کار و فعالیت نظامی نمونه بارز سلحشوری بود دارای مدیریتی قاطع و اسوه ایمان و اخلاق شایسته بود . به خاطر ایمان و اخلاقش همیشه امام جماعت سنگرها بود . ورد زبانش(فقط و فقط خدا را در کارها مجسم کردن) بود.
وصیت نامه شهید
بسم الله الرحمن الرحیمبا حمد وسپاس ایزد سبحان که به ما نعمت وجود در عصر و زمانی را داد که جبهه حق و باطل واضح و روشن است و سلام و صلوات بر پیامبر گرامی اسلام محمد مصطفی(ص) و صلوات بر ائمه معصومین به ویژه قائم آل محمد مهدی موعود (عج) و درود و سام بر نایب بر حقش حسین زمان، امید مستضعفان جهان امام خمینی و درود بر ارواح طیبه شهدا و با آرزوی شفای عاجل معلولین و مجروحین و آزادی اسرا و پیروزی رزمندگان کفر ستیز اسلام که جان بر کف در مصاف دشمنان اسلام قد علم کرده و هر روز حماسه ای تازه می آفرینند. در پهن دشت خوزستان و ایران اسلامی را با خون پاکشان لاله گون مینمایند که طراوت لاله های آزادی آنها بر مشام مظلومان و محرومان جهان را نقطه امیدی است در جهت پاره شدن بند های اسارت محرومیت، آری چه عجب حماسه هایی که به انسان ها درس میدهند. درس مردانگی و ایثار و از خود گذشتگی، درسهایی که در هیچ مکتب که مجهز باشد توانایی و رسائی آنرا ندارند.
وظیفه دانست که که اکنون که در این موقعیت قرار گرفته ام چند مطلبی بنویسم اولا خدا را سپاسگذارم که این نعمت بزرگ را به من داده تا بتوانم در این جهاد مقدس الهی سهمی داشته باشم اگر خدا قبول کند که این خود بزرگترین و ارزشمند ترین خبری است که خداوند به بنده خود عطا میکند و این منت را بر گردن بنده اش قرار میدهد زیرا خداوند بی نیاز است و آن که نیازمند است انسان است.
ثانیا سفارش به خانواده ام این است که همیشه خداوند را در نظر داشته باشید و همه کارهایتان را در جهت رضای خدا انجام دهید . اطاعت خدا را فریضه دانسته و از نافرمانی او جدا پرهیز نمایید : احکام خداوند و دستورات و فرامین نجات بخش اسلام را در زوایای زندگی خود پیاده کنید و همیشه به یاد خدا و به نام خدا عملتان و نیتتان را خالص گردانید و از هیچ چیز هراسی نداشته باشید مگر از این که نافرمانی خدا را بکنید . در راه اطاعت خداوند و تحصیل رضایت باری تعالی از مال و جان و فرزند و بهترین چیز ها در زندگی دریغ نکنید زیرا همه چیز از اوست و در حقیقت تمام وجود انسان و متعلقات به انسان یک بدهکاری و یک امت است که خداوند در اختیار بندگان خودش قرار داده . اگر آنطوری که خدا میفرماید آنها را به کار گیریم توانسته ایم امانت الهی را بدون خیانت به صاحبش پس دهیم و گر نه در غیر این صورت در امانت خیانت کرده ایم.
ائمه معصومین(س) در زندگی تمام مشکلات و رنجها و زندانها و شکنجه ها و جنگ ها و تیغ ها و زخم زبان ها را تحمل کرده اند و یک لحظه نافرمانی خدا را نکرده اند . ما باید به این الگو ها اقتدا کنیم و در همه زمان ها حسین گونه و علی گونه زندگی کنیم و بدانیم که هیچ وقت زمین خالی از حجت خدا نبوده و در این عهد و زمان حجت خدا بر روی زمین امام خمینی میباشد . باید دقت کنیم که دقیقا گوش به فرمانش باشیم و قدر این نعمت بزرگ را بدانیم زیرا عبادت هم بدون ولایت دستش به جایی بند نیست . هر عمل خیری هر چند برای خدا هم باشد ولی مهر ولایت پای آن نخورده باشد بی ارزش است.
پدرم و مادرم برای من زحمات بسیاری را متحمل شدید و من نتوانستم فرزند شایسته ای برای شما باشم و به جز دردسر برای شما چیزی نداشته ام و یکی از بزرگترین افتخارات من این است که در چنین خانواده ای بزرگ شده ام . امیدوارم که مرا حلال کنید و برای من طلب مغفرت گناه بنمایید . اگر شهید شدم هیچ ناراحتی به خود راه ندهید و حسین وار وزینب گونه صبر و استقامت پیشه کنید و خوشحال باشید از این که توانسته اید امانت الهی را به صاحبش برگردانید باید برایم گریه نکنید زیرا که لیاقت گریه شما را نداشته ام در جایی که امام حسین (ع) این همه داغ برای اسلام دیده اند. ما دیگر نباید به خودمان اجازه دهیم که دشمنان اسلام در چهره ما چیزی را مشاهده کنند که بیانگر ناراحتی و ضعف در مورد از دست دادن فرزند باشد به جای من از علی اکبر مواظبت کنید و او را تربیت اسلامی کنید و او را طوری تربیت کنید که در خط امام و ولایت قدم بگذارد و در راه دین و آئین اسلام از جان فشانی و ایثار گری و مردانگی درس بگیرد و همچون علی اکبر امام حسین (ع) خود را وقف اسلام کند.
و اما تو همسرم از تو میخواهم که حرمت خون شهیدان را قدر بدانی و آن طوری که زینب پیام خون برادرش را به جهانیان رساند تو هم پیام خون شهید را در آن حدی که توانایی داری به همگان برسانی . همسرم من هیچ گاه نتوانستم آن حقوقی که بر گردن داشتم نسبت به تو ادا کنم و خیلی شرمسارم . امیدوارم که خداوند به تو جزای خیر بدهد . از تو انتظار دارم که برای علی اکبر مادری شایسته باشی و او را خوب تربیت کنی. زندگی آنقدر ارزش ندارد که انسان طوری رفتار کند که برایش حرفی بزنند دلم میخواهد که خوب فکر کنی و راه زندگی آینده ات را خوب انتخاب کنی. من قول میدهم که اگر شهید شدم و از من پذیرفتند شفاعت تو را بکنم. دوست داشتم که یک سفر مکه برویم با تو و علی اکبر ولی هر چه خا صلاح بداند راضی ام به رضای خداوند. همسرم از تو میخواهم که مرا حلال کنی و یک سفارش دیگرم حفظ حجاب و قرآن خواندن و مطالعه و با سواد شدن است.
از برادرانم ابراهیم و قاسمعلی و علی به خصوص از قاسمعلی میخواهم که علی اکبر را خوب پرورش بدهند و او را در راه دین آب دیده کنند و از شما میخواهم که اسلحه ام در جبهه به روی زمین نماند از خواهرانم انتظار دارم حجاب خود را حفظ کنند و زینب وار پیام خون شهیدانشان را بازگو کنند و در راه آنها قدم بگذارند.
در پایان چند سفارش دیگر را دارم:اگر جنازه ام به دستتان نرسید و مفقود شدم هیچ ناراحت نباشید زیرا همه پیش خدا میروند و هیچ فرقی نیست.اگر جنازه ام به دستتان رسید مرا به خانه بیاورید و دعای توسل بالای جنازه ام بخوانید و نوحه خوانی کنید و زیاد امام زمان (عج) را صدا بزنید به نام یا ابن الحسن(عج). همه ساله صبح روز عید دعای توسل در خانه برگزار کنید و صبح روز عاشورا زیارت عاشورا در خانه برگزار کنید. برای من یک ماه نماز و ۱۵ روز روزه بگیرید در پایان از همه طلب مغفرت دارم و از همه حلالیت میطلبم . دعا برای سلامتی امام از یادتان نرود
بنده گنهکار
شعبانعلی زینلی
1364/11/22