۱۶۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهر شهیدان خدا» ثبت شده است

شهید مرتضی کوچکیان

شهید مرتضی کوچکیان

نام پدر: علی

تاریخ تولد : ۱۳۴۰

محل تولد:خوراسگان

محل شهادت: مهاباد

تاریخ شهادت: ۱۳۶۰

زندگینامه

صحنه زندگی «مرتضی ملا کوچکیان» سال ۱۳۴۰ در خانواده ای متدین و مذهبی در شهر شهید پرور «خوراسگان» گشود شد. با آمدنش فضای خانه را آکنده از طراوت و شادی کرد. از همان کودکی تحت تعالیم خانواده با آداب و رسوم نورانی اسلام آشنا گردید. ازینرو دلش انیس چشمه فیاض معرفت الهی شد و از این ینبوع ارتزاق می کرد. با تمسک به معارف اسلامی وجودش به اخلاق حسنه آراسته شد و با برخوردهای نیک و خوش رویی، خوش طبعی و مهر و محبت فراوان به دیگران، بسیاری از اطرافیان را مجذوب خود کرد. محراب عبادت عاشقانه بود و ساعت ها با معشوق به راز و نیاز می پرداخت. با شرکت در جلسات دلش ادعیه و نماز به وقت، همواره روح خود را با انوار الهی صیقل می داد. از همان اوان کودکی و از ۸ سالگی با نجاری و بنایی کمک رسان خانواده در امر معاش بود. ازین رو دوره ی ابتدایی را به طور شبانه سپری نمود و سپس ترک تحصیل کرد. با قیام سرخ بیداری، به ندای «هل من معین» امام (ره) لبیک گفت و در راهپیمایی ها و تظاهرات شرکت کرد تا سرانجام سپیده ی پیروزی بر دمید و او به جمع صنوبران بسیجی پیوست. سال ۱۳۶۰ همزمان با شروع جنگ کفار و یورش دشمنان بعثی بر خاک وطن، به جمع غیور و کفر ستیز سیاه اسلام پیوست و پس از حضور ۸ ماهه در منطقه «مهاباد» در اثر اصابت تیر به صورتش، وجودش همه جان شد و به سوی جانان بال گشود.


#شهید_مرتضی_ملاکوچکیان

#شهر_شهیدان_خدا👇

🔰 @shohada_esf

🌐 www.Shohada-Esf.ir

شهید احمد احمدی

شهید احمد احمدی

نام پدر: کریم

تاریخ تولد : ۱۳۴۰/۳/۲

محل تولد:خوراسگان

محل شهادت: شرق دجله

تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۲

زندگینامه 

سال ۱۳۴۰ در شهری که هنوز یاد و خاطره او را در ذهن کوچه پس کوچه های خود دارد، شهر«خوراسگان» به جمع زمینیان پیوست. نسیم دلنواز نصایح پدر و شکوفه های مهربانی مادر پیوسته زینت بخش لحظات زندگی اش بود به طوری که در شمیم روح نواز آنها پرورش می یافت و جانش را به سوی تعالی راهبر بود. آن چه در خاطرش می گذشت یاد شیرین محبوب بود و بس که با انجام تکالیف شرعی و حضور در نماز جماعت آنها را به کار می بست. گلبوته، های سپید کلام الهی همنشین لحظات بی قراری اش بود که در پناه آن ها دلش آرام می گرفت. بر آن بود تا خود را از ورطه ندانستن به کرانه دانستن برساند. از این رو گاه آموختن که فرا رسید. یک چند تا پایان مقطع ابتدایی - به مدد راهنمایی آموزگار عزمش را بر تحصیل استوار کرد. پس از آن کمر همت بر کار کردن استوار کرد و مدتی در کارخانه بافندگی پروین کار کرد و سپس به شغل نقاشی ساختمان روی آورد. شکوفه تبسم و لبخند پیوسته بر سیمایش نقش بسته بود و دیگران شریک محفل شاد دلش می کرد. با چشم محبت و احترام به پدر و مادرش می نگریست و در طرفه العینی خواسته هایشان را اجابت می کرد. دل آگاه و بیدار «احمد» با دیدن بی عدالتی های حکومت طاغوت ساکت ننشست و قیام را بر قعود ترجیح داد. با عضویت در بسیج مسجد و شرکت در راه پیمایی ها، تظاهرات و بیداری های شبانه در برانداختن خانه سست عنکبوت گونه رژیم پهلوی سهیم و شریک شد. مدتی از فرونشاندن دم آتشین ستم در وطن نگذشته بود که خصم نامراد تاختن آغاز کرد. عشق دفاع وطن از گرماگرم دشتهای نبرد او را به سوی خویش فرا خواند و او عزم میدان کرد. حدود یک سال و نیم خاک تبدار جبهه شاهد حماسه ها و ایثار هایش در سمت بی سیم چی و غواص بود. فرجام او که وصال یار را مقدم بر هر خواسته ای می دانست در تاریخ ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ در منطقه «هورالهویزه» در عملیات «بدر» با اصابت تیر بر گلوی نازنین اش به شهادت می رسد و ساکن کوی یار می شود.

شهید اکبر احمدسفند

شهید اکبر احمدسفند

نام پدر: علی

تاریخ تولد : ۱۳۵۲/۱/۱

محل تولد:خوراسگان

محل شهادت: سقز

تاریخ شهادت: ۱۳۷۰/۷/۲۳

#زندگینامه

شکوفه وجودش بهار ۱۳۵۲ بر درخت حیات جوانه زد و با شکوفا شدنش، طراوت آسمان و زمین بهاری سال نو را دوچندان کرد. در پناه عشق عارفانه خانواده پرورش یافت. پدرش راوی مصایب اهل بیت (ع) در مراسم عزاداری ها بود از این رو چراغ فروزان محبت به بزرگان دین در دلش برافروخته شد و گوهر وجودش آبستن معارف الهی گشت.  به گاه تعلم مدت کمی تا مقطع- ابتدایی-مقیم سرای علم بود و پس از آن بازوان پرتوان خویش را پا به پای پدر و برادرانش در کسب امرار معاش حلال، صرف کشاورزی کرد. خوشرویی، صبر و استقامتش زبانزد همگان بود به طوری که دیگران در ژرفای اقیانوس دلش، جان را صفا می دادند و از در کنار او بودن به حظی وافر دست می یافتند. در حریم امن مسجد، کبوتر دلش را به پرواز در می آورد و با انجام عبادت و راز و نیاز با خداوند؛ آیت اخلاص و ایمان شده بود. ندای کوبنده خضر زمان، سرود بیداری و نوید آزادی را زمزمه کرد. «اکبر» همگام با انقلابیون گوش جان به ترنم سحرگاهی ولایت سبز سپرد و با ایمان راسخ به تبار خمینی کبیر پیوست و حضورش را در راهپیمایی ها اعلام کرد. با هجوم و حمله ناجوانمردانه غاصبان زمان، به قبیله مریدان حسین (ع) روی نهاد. در پادگان «۲۱ حمزه تهران» دوره آموزش نظامی را گذراند و پس از آن به جرگه جان برکفان پیوست. ۴ ماه در کنار همرزمانش با استقامت و ایمان مبارزه کرد تا این که در تاریخ ۱۳۷۰/۷/۲۳ با اصابت تیر بر سرش در منطقه «سقز» واصل به آرزوی همیشگی اش، شهادت گشت و همنشین افلاکیان.

شهید محمود اتحادی

شهید محمود اتحادی

نام پدر: حسن

تاریخ تولد : ۱۳۳۹/۸/۲

محل تولد:خوراسگان

محل شهادت: ام الرصاص

تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۴

زندگینامه

سال 1339 گلی در گلشن «ابهر اصفهان» رویید که «محمود» نام گرفت. با اقامه بانگ اذان در گوشش از همان اوان کودکی محو الطاف الهی و مقرب پردهی عاشقان گشت. در اطاعت از فرامین حق، خرقه زهد و تقوا بر تن کرد و منقطع فجور و ناشایست در درون خود شد. در سجاده دل، مدهوشانه و عاشقانه ناله می کرد و در محفل خوبان، به نماز جماعت و ادعیه می نشست. با صبر و شکیبایی، اعزاز و مکرمت خویشان و یاران می کرد و الگویی بود برای آنان. همواره دستانش گشوده بود برای یاری و همدلی. تحصیلات خود را تا سوم راهنمایی ادامه داد و پس از آن کار در کارخانه آجر را پیشه خود گردانید. با برپایی صدای الله اکبر در ظلمت و تاریکی ستم شاهی، او نیز هم پای مردم با فعالیت های انقلابی، زمینه ساز حکومت مهدی (عج) در سراسر ایران شد. بعد از پیروزی انقلاب، عقد نکاح بست و دو فرزند، یک پسر و یک دختر از خود به یادگار گذاشت. با فرود آمدن صاعقه خانمان سوز جنگ، از آبان ۱۳۶۰، «محمود» به بسیجیان سوداگر خوش فرجام عاشق پیوست. با آرمان های اسلامی و بازوان غیرت، ناسوتیان را در خون ناپاکشان غوطه ور نمود و با روح تعهد و مردانگی، صدای شوم آنان را یکی پس از دیگری خاموش گردانید تا اینکه در ۱۳۶۵/۱۰/۴ در منطقه «ام الرصاص»، هدف تیر دشمن قرار گرفت و برای همیشه به لاله های سرخ بوستان الهی پیوست. فرازی چند از وصیت نامه شهید بزرگوار: « ... از شما مردم می خواهم که از روحانیت اصیل و متعهد به اسلام حمایت کنید و از امام خمینی، این سمبل روحانیت و این مرد خداگونه و این ناخدای کشتی انسانیت که همچون ابراهیم است و شما را از طوفان های ضلالت و گمراهی نجات داده و به سوی ساحل نجات می رساند؛ اطاعت و حمایت کنید...»

۱ نظر

شهید محمدجواد اتحادی ابهری

شهید محمدجواد اتحادی ابهری

نام پدر: مرتضی

تاریخ تولد : ۱۳۵۷/۱/۱

محل تولد:خوراسگان

محل شهادت: طلائیه

تاریخ شهادت: ۱۳۷۶/۶/۲۶

زندگینامه

سال ۱۳۵۷ هنگامی که بهار پرچم شکوفه ها را بر درختان برافراشت و شروع دوباره ای را اعلام کرد، آن زمان که صدای الله اکبر عرش را می شکافت و در و دیوار بوی خون می داد؛ کودکی در بحبوحه انقلاب و درگیری ها تولد یافت که او را به عشق غریب الغربا و فرزندش، محمد جواد» نام گذاردند. در خانه ای که رایحه آسمانی از آن می آمد و شمیم عشق به حسین (ع) آن را فراگرفته بود: پرورش یافت پدرش قبل و بعد از انقلاب فعالیت های مستمری در صحنه اجتماع داشت و در فعالیت های بسیج مشارکت می کرد. محمد جواد هم در باغ تقوای والدین، دوران کودکی را سپری کرد و قدم به محفل سبز علم نهاد و تا مقطع سوم راهنمایی ادامه تحصیل داد و پس از آن ترک تحصیل کرد و همراه پدر در کارخانه آجر کار می کرد. وی فردی ساعی و پشتکار بود و با چهره ای مهربان که لطف خاصی به پدر داشت، یاری رسان او بود. به گاه سربازی، لباس سبز پاسداری بر تن نمود و برای خنثی کردن مین به منطقه «طلائیه» اعزام گشت و پس از چهار مرتبه حضور در محل انجام وظیفه، سرانجام در تاریخ    ۱۳۷۶/۶/۲۶ با انفجار مین برای همیشه به عرشیان پیوست.