شهید اکبر احمدسفند

شهید اکبر احمدسفند

نام پدر: علی

تاریخ تولد : ۱۳۵۲/۱/۱

محل تولد:خوراسگان

محل شهادت: سقز

تاریخ شهادت: ۱۳۷۰/۷/۲۳

#زندگینامه

شکوفه وجودش بهار ۱۳۵۲ بر درخت حیات جوانه زد و با شکوفا شدنش، طراوت آسمان و زمین بهاری سال نو را دوچندان کرد. در پناه عشق عارفانه خانواده پرورش یافت. پدرش راوی مصایب اهل بیت (ع) در مراسم عزاداری ها بود از این رو چراغ فروزان محبت به بزرگان دین در دلش برافروخته شد و گوهر وجودش آبستن معارف الهی گشت.  به گاه تعلم مدت کمی تا مقطع- ابتدایی-مقیم سرای علم بود و پس از آن بازوان پرتوان خویش را پا به پای پدر و برادرانش در کسب امرار معاش حلال، صرف کشاورزی کرد. خوشرویی، صبر و استقامتش زبانزد همگان بود به طوری که دیگران در ژرفای اقیانوس دلش، جان را صفا می دادند و از در کنار او بودن به حظی وافر دست می یافتند. در حریم امن مسجد، کبوتر دلش را به پرواز در می آورد و با انجام عبادت و راز و نیاز با خداوند؛ آیت اخلاص و ایمان شده بود. ندای کوبنده خضر زمان، سرود بیداری و نوید آزادی را زمزمه کرد. «اکبر» همگام با انقلابیون گوش جان به ترنم سحرگاهی ولایت سبز سپرد و با ایمان راسخ به تبار خمینی کبیر پیوست و حضورش را در راهپیمایی ها اعلام کرد. با هجوم و حمله ناجوانمردانه غاصبان زمان، به قبیله مریدان حسین (ع) روی نهاد. در پادگان «۲۱ حمزه تهران» دوره آموزش نظامی را گذراند و پس از آن به جرگه جان برکفان پیوست. ۴ ماه در کنار همرزمانش با استقامت و ایمان مبارزه کرد تا این که در تاریخ ۱۳۷۰/۷/۲۳ با اصابت تیر بر سرش در منطقه «سقز» واصل به آرزوی همیشگی اش، شهادت گشت و همنشین افلاکیان.

شهید محمدرضا احتشامی

شهید محمدرضا احتشامی

نام پدر: حسین

تاریخ تولد : ۱۳۴۲/۸/۶

محل تولد:خوراسگان

محل شهادت: عین خوش

تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۸/۱۹


زندگینامه

 سال ۱۳۴۲ در حومه «ابهر اصفهان» در آشیانه ای سرشار از نور ایمان و معنویت تولد یافت. به گاه فراگیری علم، قدم در محفل استاد نهاد و با عشق و علاقه ای وافر تا مقطع دیپلم ادامه تحصیل داد. به منظور ترویج احکام دینی، مدتی از کلاس های «حجت الاسلام قرائتی» بهره برد و سپس به عنوان مدرس به تعلیم شاگردانی چند اهتمام ورزید. با به پا خیزی گروههای توفنده انقلابی، در عرصه های تظاهرات شرکت داشت و با این امواج خروشان، همگامی می کرد. با پیوستن به بسیجیان غیور، در جلسات و فعالیتهای فرهنگی مشارکت می کرد و مواقعی نیز در امور ورزشی اهتمام می ورزید. هماره به مطالعه کتاب های علمی می پرداخت و روح پرفتوحش به گلشن رموز عشق تعلق خاطر می یافت و متعبد حضرت یار می گشت. در خانواده نیز، فردی مسئول و دلسوز بود. با شروع جنگ تحمیلی در سمت مربیگری به قافله حق پیوست و پس از 3 ماه حضور نورانی در جبهه ها سرانجام در تاریخ   با برخورد ترکش به پهلو و شکم در منطقه «عین خوش»؛ برای همیشه به سوی یار پرگشود. فرازی چند از وصیت نامه شهید بزرگوار: «... ای جوانان، مبادا زیر بار ذلت بروید و تن به ذلت بدهید و مبادا مرگ در راحت خواب را بر مرگ در میدان جهاد ترجیح دهید. مبادا چشمان خود را ببندید و پا روی خون شهیدان بگذارید که فردای قیامت در برابر شهدا خجل خواهید بود... »

شهید محمود اتحادی

شهید محمود اتحادی

نام پدر: حسن

تاریخ تولد : ۱۳۳۹/۸/۲

محل تولد:خوراسگان

محل شهادت: ام الرصاص

تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۴

زندگینامه

سال 1339 گلی در گلشن «ابهر اصفهان» رویید که «محمود» نام گرفت. با اقامه بانگ اذان در گوشش از همان اوان کودکی محو الطاف الهی و مقرب پردهی عاشقان گشت. در اطاعت از فرامین حق، خرقه زهد و تقوا بر تن کرد و منقطع فجور و ناشایست در درون خود شد. در سجاده دل، مدهوشانه و عاشقانه ناله می کرد و در محفل خوبان، به نماز جماعت و ادعیه می نشست. با صبر و شکیبایی، اعزاز و مکرمت خویشان و یاران می کرد و الگویی بود برای آنان. همواره دستانش گشوده بود برای یاری و همدلی. تحصیلات خود را تا سوم راهنمایی ادامه داد و پس از آن کار در کارخانه آجر را پیشه خود گردانید. با برپایی صدای الله اکبر در ظلمت و تاریکی ستم شاهی، او نیز هم پای مردم با فعالیت های انقلابی، زمینه ساز حکومت مهدی (عج) در سراسر ایران شد. بعد از پیروزی انقلاب، عقد نکاح بست و دو فرزند، یک پسر و یک دختر از خود به یادگار گذاشت. با فرود آمدن صاعقه خانمان سوز جنگ، از آبان ۱۳۶۰، «محمود» به بسیجیان سوداگر خوش فرجام عاشق پیوست. با آرمان های اسلامی و بازوان غیرت، ناسوتیان را در خون ناپاکشان غوطه ور نمود و با روح تعهد و مردانگی، صدای شوم آنان را یکی پس از دیگری خاموش گردانید تا اینکه در ۱۳۶۵/۱۰/۴ در منطقه «ام الرصاص»، هدف تیر دشمن قرار گرفت و برای همیشه به لاله های سرخ بوستان الهی پیوست. فرازی چند از وصیت نامه شهید بزرگوار: « ... از شما مردم می خواهم که از روحانیت اصیل و متعهد به اسلام حمایت کنید و از امام خمینی، این سمبل روحانیت و این مرد خداگونه و این ناخدای کشتی انسانیت که همچون ابراهیم است و شما را از طوفان های ضلالت و گمراهی نجات داده و به سوی ساحل نجات می رساند؛ اطاعت و حمایت کنید...»

۱ نظر

شهید محمدجواد اتحادی ابهری

شهید محمدجواد اتحادی ابهری

نام پدر: مرتضی

تاریخ تولد : ۱۳۵۷/۱/۱

محل تولد:خوراسگان

محل شهادت: طلائیه

تاریخ شهادت: ۱۳۷۶/۶/۲۶

زندگینامه

سال ۱۳۵۷ هنگامی که بهار پرچم شکوفه ها را بر درختان برافراشت و شروع دوباره ای را اعلام کرد، آن زمان که صدای الله اکبر عرش را می شکافت و در و دیوار بوی خون می داد؛ کودکی در بحبوحه انقلاب و درگیری ها تولد یافت که او را به عشق غریب الغربا و فرزندش، محمد جواد» نام گذاردند. در خانه ای که رایحه آسمانی از آن می آمد و شمیم عشق به حسین (ع) آن را فراگرفته بود: پرورش یافت پدرش قبل و بعد از انقلاب فعالیت های مستمری در صحنه اجتماع داشت و در فعالیت های بسیج مشارکت می کرد. محمد جواد هم در باغ تقوای والدین، دوران کودکی را سپری کرد و قدم به محفل سبز علم نهاد و تا مقطع سوم راهنمایی ادامه تحصیل داد و پس از آن ترک تحصیل کرد و همراه پدر در کارخانه آجر کار می کرد. وی فردی ساعی و پشتکار بود و با چهره ای مهربان که لطف خاصی به پدر داشت، یاری رسان او بود. به گاه سربازی، لباس سبز پاسداری بر تن نمود و برای خنثی کردن مین به منطقه «طلائیه» اعزام گشت و پس از چهار مرتبه حضور در محل انجام وظیفه، سرانجام در تاریخ    ۱۳۷۶/۶/۲۶ با انفجار مین برای همیشه به عرشیان پیوست.

شهید حمید اتحادی

شهید حمید اتحادی

نام پدر: بمانعلی

تاریخ تولد : ۱۳۴۵/۱/۱

محل تولد:خوراسگان

محل شهادت: منطقه بستان

تاریخ شهادت: ۱۳۶۰/۹/۸

زندگینامه

با تولد پر از زلال نور خود که همراه با گلبانگ اذان نیمروز بود، خاک خوراسگان را بهار سال ۱۳۴۵ زینت داد. در گلشن مهر مادری، در نخستین بار سرسبز زندگی بر روی زندگی لبخند زد اما روزگار حاسد، او را از داشتن مادر مهربانش محروم کرد و او ماند و پدری درمانده و تنها. با تلاشی کودکانه دوره ابتدایی را پشت سر گذاشت و در مقطع راهنمایی، همزمان با اوج گرفتن جنگ، ترک تحصیل کرد و به پیشه تراشکاری روی آورد و همزمان در فصول برداشت همراه پدر کشاورزی می کرد. در عصر ستم و بحران خشم انقلابی، با وجود کمی سن پا به میان انبوه جمعیت انقلابی گذاشت و شعارهای انقلاب را بر سینه چاکدار دیوارهای غمدیده شهر حک کرد و اعلامیه و نوارهای پیر خدا را در بین مردم پخش نمود و مشت محکم خود را بر عارض ستم کوبید. به هنگامی که علم اسلام افراشته شده «حمید» با عضویت در بسیج به فعالیت های خود تداوم بخشید. با فوران حملات تجاوزگرانه ابلیس بر قلب تبار تدین، وی که نبوغ مردانگی در چهره اش می درخشید بی قرار کسب رضایت پدر برای حضور در قرارگاه بود اما تک فرزند بودن و صغر سن از دلایل ممانعت پدر برای رفتن او به جبهه بود؛ لذا با جعل امضای پدر به خیل سرفرازان پیوست و مدت ۶۳ روز در مصاف با خصم لئیم از مرزهای اسلامی پاسداری کرد.سرانجام در تاریخ ۱۳۶۰/۹/۸ در منطقه «بستان» در اثر برخورد ترکش، سر تعظیم در طریق حق فرود آورد و برای همیشه همجوار آسمانیان گشت. فرازی چند از وصیت نامه شهید بزرگوار:

«... شما که دم از اسلام می زنید آیا تا به حال شده است که یک ساعت مثل علی(ع) زندگی کنید و نان و نمک بخورید و برای اسلام شمشیر زنید و شکر خدا را بکنید؟ »