۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خرید اینترنتی کتاب» ثبت شده است

کتاب اکبر کاراته و خرش

نگار نه انگار که جبهه است. ملت را جمع کرده بود دور خودش که مثلاً باشگاه کاراته راه انداخته است. چند روزی نگذشت که دستش رو شد. این آقای مربی فقط یک هفته آموزش دیده بود. شاگردانش این موضوع را که فهمیدند بلایی سرش آوردند که عبرت دیگران بشود!از آن وقت معروف شد به اکبرکاراته.
اکبر، بمب خنده بود. همرزمان هم سن و سالش نیز دست کمی از او نداشتند. بچه های گروه آنها که همگی نوجوان های پر شرّ و شور بودند معروف شدند به جغله ها!

نگاهشان که می کردی انگار فقط برای خنده و بازی به جبهه آمده اند. نماز شب خواندنشان را که می دیدی احساس می کردی کاری جز عبادت ندارند. حماسه هایشان را اگر می دیدی ....علامت فتحه را که از ابتدای واژه "جَنگ" بردارید و جایش ضمه بگذارید، می شود جُنگ. یعنی مجموعه ای که پر است از جذابیت و زیبایی. جَنگ ما یک جُنگ بود. نشاط و شادی، یک زاویه از حماسه دفاع مردم، از این مرزوبوم در طول سال های جنگ تحمیلی است.



کتاب اکبرکاراته و اقایون کچل

محکم بگیریدش! راستی دم دراورده! من اول تکلیفم رو با تو مردنی، توی جغله معلوم کنم! یعنی باید معلوم کنم!

این را رادی گفت و بعد ابروهایش را بالا انداخت. دستی به سبیل شاه عباسی اش کشید. شکم کنده اش را جلو داد.نگاهی به اکبر کاراته کرد و ریز خندید. قیچی اش را دوباره باز و بسته کردو گفت:

زهرمار! کم کم خندیدن را نشونت می دم! اکبر کاراته چشم های عسلی اش را تیز کرد و زل زد به رادی. انگار موجی شد. یکدفعه بلند بلند خندید. صدایش مقر را پر کرد.

نوچه رادی، همه مثل خودش بودند. مثل غول بیابونی بودند؛ گنده و خپل.



کتاب اکبر کاراته و بچه ننه ها

هر موضوعی مرکّب از اجزایی است. برای شناخت هر موضوع باید تمام اجزای آن را مانند قطعات یک پازل، کنار هم گذاشت تا بتوان آن موضوع را خوب و دقیق مورد بررسی قرار داد. شوخی و خنده، یکی از اجزای موضوعی، به نام دفاع مقدس بوده است. وقتی این قطعه را کنار دیگر قطعات مانند عبادت، ایمان، حماسه و... قرار می دهیم بهتر می توانیم حقیقت معارف دفاع مقدس را بشناسیم. نکته ای که در این بررسی باید مورد توجه قرار گیرد، وجود خط مشترکی است که مانند یک نخ تسبیح، تمام اجزا و قطعات مرتبط با دفاع مقدس را باهم مرتبط می سازد. شوخی و خنده هم، بخشی از حقیقت و معارف دفاع مقدس است. زیرا هم راستا با دیگر اجزای این مجموعه، در جهت رشد و بالندگی مدافعان اسلام و میهن قرار داشته است. روحیه طنز موجود در فضای جبهه، یک عنصر مهم محسوب می شد که در کنار دیگر عناصری چون معنویت، اخلاق، ایثار و... توان دفاعی رزمندگان اسلام را دوچندان می ساخت. بی تردید نوجوانی که بالاتر از بضی مردها، جرأت می کند پا به میدان خطر بگذارد را نمی توان بچه ننه! نامید؛



کتاب اکبرکاراته و فسقلی های شکمو

گلوله، ترس دارد، درد دارد؛ این طور نیست؟ کسی که می داند هر آن در معرض تیر و ترکش است، باید در دلش ترس داشته باشد. به خصوص اگر سن و سالش هم کم باشد. همین چیزهاست که قصه حضور نوجوان هایی که هنوز پشت لبشان سبز نشده را در جبهه جنگ، جالب تر می کند. به خصوص اگر این قصه های واقعی، رنگ و بوی طنز هم داشته باشد.جثه بعضی هایشان فقط کمی از اسلحه ای که به دست می گرفتند، بزرگ تر بود؛ آن وقت با همان هیکل ریزه میزه، می نشستند پشت فرمان ماشین های غول پیکری مثل لودر و بلدوزر و....خط مقدم که می رفتی و در وسط آتشی که زمین و آسمان را به هم می دوخت گوشه ای پناه می گرفتی، تازه چشمت به همین رزمنده های کوچک می افتاد که بدون هیچ جان پناهی، با بیل لودر، برای حفظ جان رزمنده ها، سنگر و خاکریز می ساختند. همان جا بود که می فهمیدی آدم هایی که ظاهرشان کوچک است، چه کارهای بزرگی می توانند انجام بدهند. جالب تر می شود موضوع، وقتی بدانیم این بروبچه های نیم وجبی، نه تنها ترسی از تیر و ترکش و آتش نداشتند، بلکه با قدرت ایمانی که داشتند، مرگ را نیز به بازی می گرفتند



۱ نظر

کتاب اکبرکاراته به تهران می رود

دنیا، دل مشغولی های خاص خودش را دارد. درس و تحصیل و کار و خانواده و مسائل شخصی و خانوادگی و محلی و... مجموعه ای از این دل مشغولی هاست که گاه از آن به "روزمرّگی" یاد می شود. بعضی اوقات روزمرّگی های زمانه، باعث غفلت آدم ها می شود. گاهی آن قدر ذهن مان به این کارهای تمام ناشدنی روزگار مشغول می شود که ناگهان احساس می کنیم دلمان برای اصالت خودمان تنگ شده است. انگار بدمان نمی آید ساعاتی را بی توجه به قیل و قال جهان، دریچه ای به دنیای دیگر بگشاییم؛ دنیایی که چهارچوب آن را پاکی و صداقت و نیکی و ایمان تشکیل می دهد. این دنیا که بر پایه فطرت بنا شده، به زلالی آب است و به شفافیت آسمان. زنگار دلمان را می توانیم این گونه بزداییم."اکبرکاراته به تهران می رود"، نام داستان دنباله داری برای نوجوانان است که خاصیّت همان دریچه را دارد.