گردان حضرت یونس لشگر 14 امام حسین(علیه السلام)
پوستر یونس گم گشته باز آید...
( برای دریافت پوستر در ابعاد و کیفیت اصلی کلیک کنید )
قصه گردان حضرت یونس نیز؛ قصه مردان گمنامی است که خود را در اروند انداختند تا تسلیم امر الهی شده و آغوش خدا را در امواج آن رود خروشان طلب کنند و چه زیبا نامی شهید خرازی برایش انتخاب نمود تا «فَنادى فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ـ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ؛» ذکر بچههایی شود که در دل آب؛ کلید نجاتشان از اندوههای دنیوی را در شهادت جستجو کنند.
سردار سید احمد موسوی فرمانده سابق گردان حضرت یونس در این خصوص نحوه شکلگیری و عملیاتهایی که این گردان در آنها شرکت داشت، چنین میگوید:
در عملیات بدر، منطقه عملیاتی آبهای هور الهویزه بود که برای رسیدن به منطقه دشمن و خشکی، باید 40 کیلومتر داخل آب طی میشد. البته غواصی در این عملیات به معنای تخصصی و با تجهیزات کامل نداشتیم، بلکه فقط در حد لباس غواصی پوشیدن و داخل آب راه رفتن بود، چون نهایت عمق آب نزدیک دژ دشمن کمتر از یک متر بود! بچه ها در این عملیات فقط لباس غواصی پوشیدند و نسبت به شناسایی مواضع دشمن اقدام کردند.؛ در نتیجه با توجه به اقتضائاتی که حکم کرد و عملیاتهای آبی خاکی که شکل گرفت، تصمیم بر آن شد که غواصی در جنگ داشته باشیم. لذا گردانی بدین منظور در لشگر شکل گرفت.
در ابتدا عدهای از بچه ها را برای آموزش غواصی به زیباکنار اعزام کرده و آنها نیز، بچههای دو گردان خط شکن در عملیات بدر را آموزش دادند.. بعد از عملیات بدر اواخر سال 64 تصمیم بر این شد عملیات والفجر 8 در اروند رود انجام شود. آنجا چون عبور از رودخانه اروند را داشتیم، غواصی هم جدیتر شد. آن زمان شهید خرازی به عنوان فرمانده لشکر امام حسین(ع) تصمیم گرفتند از چند گردان، یک سری از نیروهای خط شکن شان را جدا کرده و در اختیار واحد اطلاعات عملیات بگذارند تا آموزش غواصی ببینند! این افراد در کنار رودخانه کارون آمادگی پیدا کرده و آموزش غواصی دیدند.
نزدیک عملیات که شدیم تصمیم بر این شد که نفرات آموزش دیده در قالب یک گردان جداگانه سازماندهی شوند. بنابراین گردان حضرت یونس از این عملیات تشکیل و ساماندهی و مسئولیتش بر عهده واحد اطلاعات عملیات لشکر گذاشته شد.
شهید خرازی مستقیما مسئولیت این گردان را به بنده واگذار کردند. در جهت تامین کادر این گردان، حدود 20 نفر از نیروهای اطلاعات عملیات لشکر از این قسمت جدا شده به گردان یونس پیوستند. اینجا بود که گردان حضرت یونس به عنوان گردان غواصان لشکر امام حسین تشکیل شد.
برای عملیات والفجر 8 معاون خودم حسن قربانی را به عنوان مسئول مستقیم گردان حضرت یونس معرفی کردم که 20 نفر از بچههای اطلاعات عملیات لشکر امام حسین(ع) نیز او را همراهی کرده و در واقع سازماندهی گردان را انجام داده و برای عملیات آماده شدند.
در این عملیات تعدادی از بچههای خودمان که آموزشهای غواصی را دیده بودند و از بچههای اطلاعات عملیات خودمان بودند و در این گردان نیز مسئولیت داشتند، را در شناسایی عبور از رودخانه و باز کردن محور مدنظر مورد استفاده قرار دادیم.
یعنی حتی شناسایی با غواص هم داشتیم. شب عملیات هم هدایت غواصها را غواصهای اطلاعات عملیات لشکر امام حسین(ع) به عهده گرفتند و نهایتا گردان یونس در آن عملیات به عنوان خط شکن وارد شد و عملیات والفجر 8 هم با موفقیت به سرانجام رسید.
در ادامه عملیات «حسن قربانی» فرمانده گردان و دوتن از فرمانده گروهانها به نامهای «جمال اصفهانیان» و «عباس افیونی» به شهادت رسیدند. عملیات والفجر 8 که تمام شد، به ما ماموریت داده شد که بر روی اسکله الامیه عراق در خلیج فارس (20 کیلومتر از دهانه اروند به سمت خلیج فارس) یک عملیات داشته باشیم. آنجا دوباره از طرف شهید خرازی ماموریت ساماندهی مجدد گردان حضرت یونس و گرفتن نیروی جدید به من داده شد.
با توجه به کادری که داشتیم و نیروهای غواصی که آماده شده بودند، گردان یونس دومرتبه بازسازی و نیروهای غواص جدیدی به آنها اضافه شد. پس از آن در کنار کارون و کنار خلیج فارس (نهر قاسمیه)؛ آموزشها داده شد و برای عملیات کربلای 3 آمادگی لازم کسب گردید، در آن عملیات من باز به عنوان فرمانده گردان حضرت یونس بودم و البته مسئول اطلاعات عملیات لشکر 14 امام حسین(ع)، بنابراین کار را پیگیری می کرده و یک نفر را نیز به نام «محمدعلی شفیعی» به عنوان جانشین خود در گردان معرفی نمودم تا بیشتر با بچههای غواص کار کند.
عملیات کربلای 3 که نخستین عملیاتی بود که غواصها در خلیج فارس انجام می دادند نیز با موفقیت در شهریورماه سال 65 انجام شد. در آن عملیات غواصها اسکله الایمه را با حدود 150 اسیر گرفتند. در عملیات والفجر 8 همه گردانها از شهرهای مختلف غواص داشتند ولی در عملیات کربلای 3، فقط غواصهای لشکر امام حسین(ع) حضور داشتند و خط شکن بودند.
در عملیات کربلای 4 هم باز ماموریت به لشکر امام حسین(ع) داده شد در محدوده خرمشهر تا شلمچه. اینجا لشکرهای دیگر هم بودند. یکی از لشکرهایی که ماموریتش کار غواصی بود، لشکر 14 امام حسین(ع) با کاری تقریبا سنگینتر از بقیه بود ما دو جزیره «ام الرصاص» که روبروی ما و دیگری جزیره «بلجانیه» که در عمق عراق بود، را باید پشت سر می گذاشتیم. سمت راستمان هم جزیره «ماهی» و جزیره «بوارین» قرار داشت. لذا باید از بین نیروها که هر دو طرف دشمن بود می گذشتیم تا به جزیره «بلجانیه» برسیم. ما این ماموریت را در مرحله شناسایی کاملا انجام داده و بچههای ما هر دو جزیره «بلجانیه» و «ام الرصاص» را با موفقیت مورد بررسی قرار دادند.
لشکر امام حسین(ع) در عملیات کربلای چهار مامور شد، به جای یک گردان؛ دو گردان غواص را به منطقه اعزام کند. شهید خزاری هم دستور دادند تعداد غواصهای گردان یونس را به 600 نفر برسانیم که نهایتا 500 غواص در قالب 5 گروهان ساماندهی و آماده اعزام به عملیات کربلای 4 شد.
فرماندهانشان هم از بچههای اطلاعات عملیات و بچههای غواص بودند. بیش از20 نفر از بچه های اطلاعات عملیات و بقیه هم از بچههای گردان های دیگه و آموزش دیده؛ کسانی که حداقل در عملیاتهای والفجر 8 و کربلای 3 حضور داشتند. این 5 گروهان ماموریت پیدا کردند که سه گروهان، وارد «بلجانیه» و دو تا دیگری وارد «ام الرصاص» شوند.
عمده فعالیت گردان در این عملیات خط شکنی بود. و پس از آن گردانهای دیگر از خطی که اینها شکسته بودند عبور کرده و ادامه عملیات میدادند. در این عملیات از لشگر امام حسین(ع)، 5 گروهان وارد عملیات و تعدادی در «ام الرصاص» و بقیه در«بلجانیه» پیاده شدند و خط شکنی را انجام دادند و تا حدی با دشمن درگیر شده و پیشروی کردند. البته در ادامه کار که گردانهای دیگر باید با قایق به اینها کمک میکردند، دچار مشکل شدیم.
به این دلیل که بعضی مواضع دشمن مثل جزیره ماهی و بوارین سقوط نکرد و قایقهایی که قرار بود برای کمک به غواصها در بلجانیه بروند، مورد هدف دشمن قرار گرفت. برای همین ما نتوانستیم تعداد نیروی قابل ملاحضه ای را به جلو بفرستیم، 5 گروهان ما با تلفات بالایی روبرو شد. تا اینکه دستور عقب نشینی آمد.
صبح زود بچههایی که در جزیزه بلجانیه بودند، آمدند عقب و مجروحانی که میتوانستند را هم با خود آوردند، ولی برخی هم نه، نمی شد. یعنی اصلا امکانش نبود، تعدادی از بچههای غواص که اکثرا مجروح بودند و یا در محاصره عراقیها قرار گرفته بودند، اینها همان جا ماندند و متاسفانه یا به اسارت درآمدند و یا اینکه به شهادت رسیدند. کسانی که اسیر شدند و بعد آزاد شدند حدود 60 نفر از لشکر امام حسین(ع (بودند، زخمیهای مان هم زیاد بودند و تنها 200 نفر آنها به صورت سرپایی مداوا شدند. حدود 110 نفر هم شهید شدند... که بعضا جنازهها ماند یا در آب رفت . اصفهان در عملیات کربلای چهار با دو لشکر بزرگ حاضر گردید؛ لشکر 14 امام حسین(ع) و لشکر نجف اشرف. بر این اساس و طبیعتا نیروی بیشتری را در این عملیات داشت و البته محدوده بزرگتر عملیاتی نیز نسبت به دیگر شهرها در اختیارش قرار گرفته بود.
از استان اصفهان، حدود 2 هزار نیرو از لشکر 14 امام حسین(ع) و یک هزار نفر هم از لشکر نجف اشرف در این عملیات شرکت داشتند. اما نیرویی که لشکر امام حسین(ع) وارد کرد خیلی بیشتر از بقیه بود.
در عملیات بدر، منطقه عملیاتی آبهای هور الهویزه بود که برای رسیدن به منطقه دشمن و خشکی، باید 40 کیلومتر داخل آب طی میشد. البته غواصی در این عملیات به معنای تخصصی و با تجهیزات کامل نداشتیم، بلکه فقط در حد لباس غواصی پوشیدن و داخل آب راه رفتن بود، چون نهایت عمق آب نزدیک دژ دشمن کمتر از یک متر بود! بچه ها در این عملیات فقط لباس غواصی پوشیدند و نسبت به شناسایی مواضع دشمن اقدام کردند.؛ در نتیجه با توجه به اقتضائاتی که حکم کرد و عملیاتهای آبی خاکی که شکل گرفت، تصمیم بر آن شد که غواصی در جنگ داشته باشیم. لذا گردانی بدین منظور در لشگر شکل گرفت.
در ابتدا عدهای از بچه ها را برای آموزش غواصی به زیباکنار اعزام کرده و آنها نیز، بچههای دو گردان خط شکن در عملیات بدر را آموزش دادند.. بعد از عملیات بدر اواخر سال 64 تصمیم بر این شد عملیات والفجر 8 در اروند رود انجام شود. آنجا چون عبور از رودخانه اروند را داشتیم، غواصی هم جدیتر شد. آن زمان شهید خرازی به عنوان فرمانده لشکر امام حسین(ع) تصمیم گرفتند از چند گردان، یک سری از نیروهای خط شکن شان را جدا کرده و در اختیار واحد اطلاعات عملیات بگذارند تا آموزش غواصی ببینند! این افراد در کنار رودخانه کارون آمادگی پیدا کرده و آموزش غواصی دیدند.
نزدیک عملیات که شدیم تصمیم بر این شد که نفرات آموزش دیده در قالب یک گردان جداگانه سازماندهی شوند. بنابراین گردان حضرت یونس از این عملیات تشکیل و ساماندهی و مسئولیتش بر عهده واحد اطلاعات عملیات لشکر گذاشته شد.
شهید خرازی مستقیما مسئولیت این گردان را به بنده واگذار کردند. در جهت تامین کادر این گردان، حدود 20 نفر از نیروهای اطلاعات عملیات لشکر از این قسمت جدا شده به گردان یونس پیوستند. اینجا بود که گردان حضرت یونس به عنوان گردان غواصان لشکر امام حسین تشکیل شد.
برای عملیات والفجر 8 معاون خودم حسن قربانی را به عنوان مسئول مستقیم گردان حضرت یونس معرفی کردم که 20 نفر از بچههای اطلاعات عملیات لشکر امام حسین(ع) نیز او را همراهی کرده و در واقع سازماندهی گردان را انجام داده و برای عملیات آماده شدند.
در این عملیات تعدادی از بچههای خودمان که آموزشهای غواصی را دیده بودند و از بچههای اطلاعات عملیات خودمان بودند و در این گردان نیز مسئولیت داشتند، را در شناسایی عبور از رودخانه و باز کردن محور مدنظر مورد استفاده قرار دادیم.
در ادامه عملیات «حسن قربانی» فرمانده گردان و دوتن از فرمانده گروهانها به نامهای «جمال اصفهانیان» و «عباس افیونی» به شهادت رسیدند. عملیات والفجر 8 که تمام شد، به ما ماموریت داده شد که بر روی اسکله الامیه عراق در خلیج فارس (20 کیلومتر از دهانه اروند به سمت خلیج فارس) یک عملیات داشته باشیم. آنجا دوباره از طرف شهید خرازی ماموریت ساماندهی مجدد گردان حضرت یونس و گرفتن نیروی جدید به من داده شد.
با توجه به کادری که داشتیم و نیروهای غواصی که آماده شده بودند، گردان یونس دومرتبه بازسازی و نیروهای غواص جدیدی به آنها اضافه شد. پس از آن در کنار کارون و کنار خلیج فارس (نهر قاسمیه)؛ آموزشها داده شد و برای عملیات کربلای 3 آمادگی لازم کسب گردید، در آن عملیات من باز به عنوان فرمانده گردان حضرت یونس بودم و البته مسئول اطلاعات عملیات لشکر 14 امام حسین(ع)، بنابراین کار را پیگیری می کرده و یک نفر را نیز به نام «محمدعلی شفیعی» به عنوان جانشین خود در گردان معرفی نمودم تا بیشتر با بچههای غواص کار کند.
عملیات کربلای 3 که نخستین عملیاتی بود که غواصها در خلیج فارس انجام می دادند نیز با موفقیت در شهریورماه سال 65 انجام شد. در آن عملیات غواصها اسکله الایمه را با حدود 150 اسیر گرفتند. در عملیات والفجر 8 همه گردانها از شهرهای مختلف غواص داشتند ولی در عملیات کربلای 3، فقط غواصهای لشکر امام حسین(ع) حضور داشتند و خط شکن بودند.
در عملیات کربلای 4 هم باز ماموریت به لشکر امام حسین(ع) داده شد در محدوده خرمشهر تا شلمچه. اینجا لشکرهای دیگر هم بودند. یکی از لشکرهایی که ماموریتش کار غواصی بود، لشکر 14 امام حسین(ع) با کاری تقریبا سنگینتر از بقیه بود ما دو جزیره «ام الرصاص» که روبروی ما و دیگری جزیره «بلجانیه» که در عمق عراق بود، را باید پشت سر می گذاشتیم. سمت راستمان هم جزیره «ماهی» و جزیره «بوارین» قرار داشت. لذا باید از بین نیروها که هر دو طرف دشمن بود می گذشتیم تا به جزیره «بلجانیه» برسیم. ما این ماموریت را در مرحله شناسایی کاملا انجام داده و بچههای ما هر دو جزیره «بلجانیه» و «ام الرصاص» را با موفقیت مورد بررسی قرار دادند.
لشکر امام حسین(ع) در عملیات کربلای چهار مامور شد، به جای یک گردان؛ دو گردان غواص را به منطقه اعزام کند. شهید خزاری هم دستور دادند تعداد غواصهای گردان یونس را به 600 نفر برسانیم که نهایتا 500 غواص در قالب 5 گروهان ساماندهی و آماده اعزام به عملیات کربلای 4 شد.
فرماندهانشان هم از بچههای اطلاعات عملیات و بچههای غواص بودند. بیش از20 نفر از بچه های اطلاعات عملیات و بقیه هم از بچههای گردان های دیگه و آموزش دیده؛ کسانی که حداقل در عملیاتهای والفجر 8 و کربلای 3 حضور داشتند. این 5 گروهان ماموریت پیدا کردند که سه گروهان، وارد «بلجانیه» و دو تا دیگری وارد «ام الرصاص» شوند.
به این دلیل که بعضی مواضع دشمن مثل جزیره ماهی و بوارین سقوط نکرد و قایقهایی که قرار بود برای کمک به غواصها در بلجانیه بروند، مورد هدف دشمن قرار گرفت. برای همین ما نتوانستیم تعداد نیروی قابل ملاحضه ای را به جلو بفرستیم، 5 گروهان ما با تلفات بالایی روبرو شد. تا اینکه دستور عقب نشینی آمد.
صبح زود بچههایی که در جزیزه بلجانیه بودند، آمدند عقب و مجروحانی که میتوانستند را هم با خود آوردند، ولی برخی هم نه، نمی شد. یعنی اصلا امکانش نبود، تعدادی از بچههای غواص که اکثرا مجروح بودند و یا در محاصره عراقیها قرار گرفته بودند، اینها همان جا ماندند و متاسفانه یا به اسارت درآمدند و یا اینکه به شهادت رسیدند. کسانی که اسیر شدند و بعد آزاد شدند حدود 60 نفر از لشکر امام حسین(ع (بودند، زخمیهای مان هم زیاد بودند و تنها 200 نفر آنها به صورت سرپایی مداوا شدند. حدود 110 نفر هم شهید شدند... که بعضا جنازهها ماند یا در آب رفت . اصفهان در عملیات کربلای چهار با دو لشکر بزرگ حاضر گردید؛ لشکر 14 امام حسین(ع) و لشکر نجف اشرف. بر این اساس و طبیعتا نیروی بیشتری را در این عملیات داشت و البته محدوده بزرگتر عملیاتی نیز نسبت به دیگر شهرها در اختیارش قرار گرفته بود.
آخرین عملیاتی که بچههای غواص گردان یونس انجام دادند، همین عملیات کربلای 4 بود. کربلای 5 ما دیگر با غواص وارد نشدیم چون در واقع نیازی به غواصی نبود. بعد از عملیات کربلای 5 و شهادت شهید خرازی، گردان یونس به صورت مستقل و به عنوان گردان پیاده عمل می کرد.
از نظر لباس غواصی و تجهیزاتش ما و همه گردانها باید بگویم که کاملا از طریق قرارگاه کربلا پشتیبانی میشدیم ولی از طریق نیازهای دیگر مثل حوله یا مواد غذایی مقوی و تقویت بدنی بچهها، اصفهان خود پشتیبانیهای لازم را انجام میداد.
بالا بودن معنویت و شجاعت ویژگی بارز بچههای غواص بود. به هرحال اسم شون خط شکن بود. یعنی از اول با دشمن روبرو میشوند که این ویژگی خاص خودش را می خواهد. در کل سختی مضاعفی را بچه های غواص باید تحمل می کردند چه در آموزش ها و چه در خود غواصی .
نظر شهید خرازی پیرامون بچه های غواص:
من اگر روزی بخواهم به عنوان نیروی ساده بیایم جبهه، حتما گردان یونس را انتخاب میکنم
من اگر روزی بخواهم به عنوان نیروی ساده بیایم جبهه، حتما گردان یونس را انتخاب میکنم