طلبه شهید محمد وکیلی سهرفروزانی

تاریخ تولد :  1343/6/23

محل تولد :  اصفهان - فلاورجان - پیربکران

تاریخ شهادت :  1362/7/28

محل شهادت :  محوربانه-مریوان

خاطرات شهید محمد وکیلی سهرفروزانی 

همرزم شهید:

همیشه خندان بود، با بروبچه های بسیجی با رویی خندان و با نشاط برخورد می کرد. چندین عملیات با ایشان بودم. یادم می آید یک روز عصر در شهر فاو با موتور خودش رسید و آمد دم سنگر پیش بچه ها تا دیداری تازه کند. همین که چشمم به محمد خورد به شوخی به او گفتم: محمد برو تو سنگر شهید می شوی. خیلی جدی گفت: آقا را باش، فکر می کنی برای چه آمده ام جبهه؟ آمدم بجنگم و دوست ندارم نفله بشوم، اما شهادتم اگر برای خودم و دیگران مفید و حرکت آفرین باشد از دل و جان خریدارم.

گفتم: چرا؟

گفت: برای اینکه عارف ترین انسان کسی است که بفهمد مرگ صمیمی تر از زندگی است.

یکبار هم در حلبچه دیدمش. عملیات والفجر 10 بود. صورتش خاکی اما خندان. این آخرین دیدار ما با هم بود. چند ساعت بعد خبر آوردند که محمد هم به جمع شهدا پیوست.


خواهر شهید:

وقتی از اتاق بیرون رفت، دویدم سر کیفش ببینم مداد اتود و کتابی که قولش را داده بود برایم خریده یا نه. اما چشمم به چند برگ وصیت نامه افتاد که چیزی در آن نوشته شده بود. همین که با عجله خواستم برگه ها را داخل کیف برگردانم، دست خطش را دیدم. کنجکاوی ام نمی گذاشت برگه ها را نخوانم، اما در همان حال محمد رسید و با مهربانی پرسید: ببینم دنبال چیزی می گشتی؟

گفتم: برایم کتاب و مداد اتود نگرفتی؟

فورا گفت: ببخشید، نتوانستم بخرم.

محمد فردای آن روز با همان کیف عازم جبهه شد و اولین روزهای سال نو بود که خبر شهادتش را آوردند. سراغ وصیت نامه اش را گرفتم. باز هم به سراغ همان کیف رفتیم و همه جای آن را گشتیم. ساعت، انگشتر، عکس امام و تسبیح و بقیه لباس هایش بود، اما وصیت نامه اش نبود که نبود. هنوز که هنوز است حسرت آن لحظه را می خورم که وصیت نامه اش را دیدم و نخواندم. کاش به فکر افتاده و از آن یک کپی گرفته بودم. اما اگر وصیت نامه اش نیست، رفتار و کردار و گفتار متین و دوست داشتنی اش مقابل چشمان من است و خدا کند، فراموشم نشود.


فرازی از وصیت نامه  طلبه شهید محمد  وکیلی 

تقوا را سرلوحه همه کارها قرار دهید که سعادت شما درهمین تقواست.مساجد را پر کنید و بسیج را تقویت کنید که از همین مساجد و بسیج است که اسلام تاکنون پایدار مانده است. نگذارید خون شهدا پایمال شود. به مسائل فرهنگی اهمیت بدهید. اگر فرهنگ نباشد و به تعلیم قرآن و مسائل اسلامی و اقتصادی و سیاسی نپردازید، دشمن بر شما مسلط می شود و شما را از بین می برد،آنگاه مدیون خون شهدا می شوید. از شما می خواهم که هدفتان خدمت به اسلام و رضای خداوند متعال باشد. از روحانیت اصیل اسلامی و پیروان ولایت فقیه پشتیبانی کنید. اگر روحانیت کنار زده شد، فاتحه اسلامی خوانده می شود. اختلاف را کنار بگذارید و به سازندگی کشور به طور جدی بپردازید که چشم همه ملت های مسلمان به شماست و امیدوارم خداوند روحانیونی را که از همه چیز خود گذشته اند و تعلیم احکام اسلامی را در راس امور خود قرار داده اند در کارهایشان موفق و موید بدارد.