شهید محمدرضا اسماعیلی

نام پدر: اسماعیل

تاریخ تولد : ۱۳۴۹/۳/۱

محل تولد:خوراسگان

محل شهادت: اسکله الامیه

تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۶/۱۱

زندگینامه 

سال ۱۳۴۳ در یکی از روستاهای مشهورترین سرزمین آریا موسوم به «سنجوانمره» تولد یافت. پرنده ای آسمانی در افق ذهن شوریده اش پرواز کرده بود و او را به بزم رقص و سماع لاهوتیان رهنمون کرده بود. آتشی که از آتشکده دلش شعله می کشید و دیدگانش را می سوزاند او را در بی قراری بدانجا رسانده بود که قصد آن داشت تا لذت لحظه های ناب مکاشفه اولیاء را به مذاق دل نیز بچشاند. از همین رهگذر بود که زمزمه های عاشقانه شبانه اش ، خستگی را نمیشناخت و هرروز بیش از پیش ، او را با راز و نیاز و ستایش های سبزش به سوی معبود به حرکت وا می داشت. با رسیدن ایام علم اندوزی ، قصد آن کرد تا تلخی نادانی را با شیرینی میوه دانایی از میان بردارد لذا یک چند _ تا مقطع دیپلم _ در کنار نهال بارآور معرفت نشست. آن زمان که شعله عداوت عراقیان میهن را دربرگرفت، « محمدرضا » نیز در جمع بچه های بسیج ، مثنوی شکوهمند حماسه آفرینی را خواندن آغاز کرد. چهل و پنج روز حضور او را در کنار همرزمانش در طراوت سرسبزشان ، غرور سربلندشان و دست های استوارشان سیلابی شد که خس و خاشاک وجود دشمن را از سرزمین پاک عشق میشست تا اینکه سرانجام سال ۱۳۶۵ طی عملیات « کربلای ۳(فتح اسکله الامیه عراق)  » در اثر اصابت ترکش ، روح متعالی اش پروانه ورود به حریم کبریا یافت و جسم خاکی اش را گلستان همیشه مصفای شهدای اصفهان پذیرا شد.


فرازی چند از وصیت نامه شهید بزرگوار :

« ... ای پدر و مادر گرامی ام ! ای محبان و عاشقان قبر امام حسین (ع) ! از شما عاجزانه می خواهم که مرا ببخشید و حلال کنید . از اینکه نتوانستم در پیری عصای دست شما باشم معذرت می خواهم. چه کنم؟ چاره نداشتم چون که اسلام نیاز داشت‌‌‌... ای جوانان ! نکند در رختخواب ذلت بمیرید و نکند خدای ناکرده نسبت به انقلاب و جنگ بی تفاوت باشید!...»