( برای دریافت پوستر در ابعاد و کیفیت اصلی کلیک کنید )

شهید دکتر سید حسن آیت

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی

زندگینامه:

روز سوم تیر ماه 1317 هجری شمسی در شهرستان نجف‌آباد اصفهان در خانواده‌ای روحانی و کشاورز دیده به جهان گشود. پدر ایشان روحانی بوده است. این خانواده از ابتدا در نهایت سختی و فقر، روزگار می گذرانیده و تنها منبع درآمد برایشان، دسترنج حاصل از کشاورزی بوده است؛ لذا وی از کودکی در نهایت تنگدستی و محرومیت مادی رشد کرده و با عمق وجود، فقر و تنگدستی را لمس نموده است.

خط

تحصیلات
کودکی و تحصیلات ابتدائی و متوسطه خود را در همین شهرستان سپری نمود. به خاطر علاقه‌ای که به مسائل اجتماعی و مسائل مربوط به مردم و مکتبی که در آن رشد می‌کرد، داشت، همیشه کنجکاو بود که در جامعه چه می گذرد و به همین دلیل با پول غذا و غیره که گاهی می‌گرفت، روزنامه تهیه می‌کرد (در آن زمان کمتر کسی همت و علاقه اینکار را داشت) و می‌خواند و بریده مطالب حساس این روزنامه‌ها را جمع‌اوری می‌کرد، یعنی از همان کودکی علاقه عجیبی به مسائل سیاسی روز داشت و با افراد به بحث و بررسی می‌پرداخت و از این نظر شاخص بود.
پس از پایان تحصیلاتش در نجف‌آباد و اصفهان، به تهران آمد. او تحصیلات علوم دینی از جمله علوم حوزه را تا حدود فقه و اصول در این شهرها به پایان آورده بود. در تهران در دانشسرای عالی در رشته تربیت معلم، در بخش ادبیات فارسی موفق به اخذ لیسانس شد (سال 1337) و بعد مطالعات خود را در رشته جامعه‌شناسی ادامه داد و به سال 1340 به اخذ فوق لیسانس جامعه‌شناسی از مؤسسه علوم اجتماعی دانشگاه تهران نایل آمد و با وجود آنکه عنوان دانشجوی رتبه اول را به دست آورده بود، برخلاف رویه معمول، به علت تسلط ملی گرایان بر مؤسسه علوم اجتماعی، از دادن بورس تحصیلی و اعزام او به خارج از کشور جلوگیری به عمل آمد؛ زیرا وی از همان دوران دانشجویی، این ملی گرایان را شناخته و همواره چهره حقیقی آنان را افشا کرده بود. در سال 1341، در کنکور دانشکده حقوق شرکت کرد و در همین سال به دانشکده حقوق دانشگاه تهران راه یافت و دوره روزنامه نگاری را در مؤسسه اطلاعات گذرانیده و در طول مدت تحصیلات عالیه، علاوه بر فارسی به زبآنهای عربی، انگلیسی و فرانسه نیز آشنایی پیدا کرد.

خط

سابقه فرهنگی
شهید آیت که از دانشسرای عالی لیسانس گرفته بود، کار اجتماعی خود را با تدریس در آموزش و پرورش در شهرستان فریدن آغاز کرد ولی به علت اینکه می‌خواست برنامه تحصیلی خود را ادامه دهد و نیز به علت اینکه بر اثر محدودیت‌های زندگی مادی بیمار شده بود، چند سالی در کار شغلی او توقف به وجود آمد اما مجدداً کار خود را با تدریس در دبیرستان آغاز کرد و علیرغم مدارک تحصیلی متعددی که به دست آورده بود، به علت سرسختی در مبارزه با نظام استبداد در دوران تحصیلی ، او را به شهر دامغان تبعید کردند و سالها در دبیرستآنهای همین شهر به تدریس اشتغال داشت؛ تا اینکه پس از چند سال به تهران انتقال یافت و به تدریس در دبیرستآنهای جنوب شهر تهران پرداخت.

خط

سوابق مبارزاتی
شهید آیت از ابتدای جوانی و در همان زمانی که دوران دبیرستان را می‌‌گذرانید، با نحوه مبارزه اسلامی آشنا شد. سالهای پس از 28 مرداد سال 1332، از دورانهای بسیار تلخ و پیچیده مبارزه ملت مسلمان ایران محسوب می‌شود. استعمارگران، با همدستی عوامل سرسپرده داخلی خود که به طور عمده ملی‌گرایان وابسته بودند، توانستند با یک توطئه دقیق و حساب شده، نیروهای مذهبی و رهبر مبارزات اسلامی ملت، یعنی آیت‌الله کاشانی را از صحنه خارج ساخته و با یورش‌های سیاسی و نظامی نهضت اسلامی ایران را سرکوب نمایند. روحانیت مجاهد که همیشه استوانه مبارزه اجتماعی در تاریخ میهن ما بوده است، مورد تعرض آشکار و مخفی استعمارگران واقع شد؛ بر اثر طوفان تبلیغاتی که از طرف مصدق‌السلطنه و عوامل مرموز استعمارگران شرق و غرب علیه آیت‌الله کاشانی به کار افتاد، مع‌الاسف توانسته بودند این شخصیت باارزش را به تدریج از صحنه خارج ساخته و او را منزوی نمایند. به علاوه از همین اثر تبلیغات شیطانی، حالت یأس و بدبینی نسبت به مکتب اسلام و نقش خلاق روحانیت مجاهد به وجود آوردند؛ به طوری که مردم به علت سرخوردگی و شکستهای سیاسی کمتر حاضر به شرکت در مبارزه و مواجهه با دستگاه استبداد حاکم می‌شدند. و در همین سالها بود که استعمارگران غربی از مصدق السطلنه، یک چهره مظلوم و یک سیاستمدار وطن‌پرست و یک قطب سیاسی ساخته و پرداخته بودند؛ تا جایی که در سایه تبلیغات وسیعی که از همه طرف برای او صورت می‌گرفت، از او حتی یک شهید سیاسی ساخته و سوابق تاریک زندگی او را به دست نسیان و فراموشی سپردند. بسیاری از احزاب و گروههای سیاسی مثل جبهه ملی و جامعه سوسیالیست‌ها و دهها سازمان و گروه و گروهک که ریشه همه آنها مرتبط به عوامل آشکار و مخفی وابسته به انگلیس و آمریکا بود، تنها در یک چیز اتفاق‌نظر داشتند و آن، تجلیل از مصدق‌السلطنه و شعار دادن به نفع او بود، تا بدانجا که گروه نهضت آزادی که در سالهای 1340 تشکیل شد، مصدقی بودن را یکی از ارکان ایدئولوژی‌ سیاسی و مذهبی خود قرار داد.
در چنین جو مسموم تبلیغاتی که از یک طرف حاکمیت مطلق نظام استبدادی شاه مخلوع و از طرف دیگر، حاکمیت مطلق عوامل آشکار و پنهان غرب برقرار گشته و در شرایطی که یأس و نومیدی بر نیروهای اسلامی مستولی گردیده بود، آیت‌الله کاشانی و پیروان صدیق او به مبارزه با نظام استبداد ادامه می‌دادند و علیرغم سرایط سختی که به آنان تحمیل شده بود، در هیچ مورد سکوت نکردند و در هر قضیه اجتماعی در مقابل نظام وابسته حاکم، به طور قاطع موضعگیری کردند؛ برای مثال در مقابل انتخابات فرمایشی دوره هیجدهم فقط آیت‌الله کاشانی وارد صحنه مبارزه شد. در همین مبارزه بود که آیت‌الله کاشانی با سرسختی در مقابل حکومت جابر سپهبد زاهدی ایستاد و حتی با ارسال نامه و تلگراف به مجامع بین‌المللی و بخصوص سازمان ملل متحد، بطلان انتخابات فرمایشی مجلس را اعلام کرد. همچنین هنگامی که سپهبد زاهدی در صدد تجدید رابطه با دولت انگلیس بود، فدائیان اسلام و آیت‌الله کاشانی بودند که در مقابل این تجدید رابطه شوم، سرسختانه مبارزه کردند. در قضیه نفت و تشکیل کنسرسیوم، باز هم سنگر اصلی مبارزه منزل آیت‌الله کاشانی بود که علیرغم تمام محدودیت‌های موجود، توانست صدای اعتراض ملت مسلمان و مظلوم ایران به گوش جهانیان برساند. در کلیه این حوادث اثری از ملی‌گرایان وابسته به غرب وجود نداشت و این گروهک ها آنچنان به آغوش دربار پهلوی و یا تجارت و غارتگری در سایه حکومت شاه پرداخته بودند که اثری از آنان را در جریانات تاریخ این دوره نمی‌توان یافت.
در چنین شرایطی از مبارزه بود که شهید آیت در نجف‌آباد و اصفهان پای به میدان مبارزه نهاد و از همان ابتدای نوجوانی در حالی که بیش از 15 سال از عمر او نمی‌گذشت، از برکت هوش و سرشار و طینت پاکی که داشت، راه اسلام و راه آیت‌الله کاشانی را انتخاب کرد. او در شرایطی قدم در راه آیت‌الله کاشانی گذاشت که سخت‌ترین حملات و دشنام‌ها و تهمت‌ها هنوز نثار این پیشوای مجاهد مظلوم می‌شد و هنوز شدیدترین تبلیغات به نفع مصدق‌السلطنه و مکتب ملی‌گرایی او از هر طرف به عمل می‌امد، ولی آیت از روز اول راه صحیح را انتخاب کرد و در دام گروههای وابسته به مصدق‌السلطنه نیفتاد، به طوری که خود او می‌گفت: من از همان سالهای 1332 که روزنامه شورش به عنوان ارگان تبلیغاتی استعمارگران و به عنوان بزرگترین مدافع مصدق، سنگین‌ترین اتهامات و فحش های رکیک را به آیت‌الله کاشانی می‌داد، به مظلومیت این شخصیت مجاهد اسلامی پی بردم و راه او را به عنوان راه اسلام و آزادی تشخیص دادم. در آن سالها، هنوز بیش از پانزده سال از عمر شهید آیت نمی‌گذشت و او از همان ابتدا به راه حق و حقیقت هدایت گردید، و این از مسائل مهم زندگی این شهید والامقام است که هیچگاه قدم در مسیر گمراهی ملی گرایان نگذاشت بلکه از همان سنین نوجوانی با شناخت صحیحی که از این مسیر شیطانی و شخصیت مصدق به دست آورده بود، سخت‌ترین مبارزه را با مصدق و وابستگان او آغاز کرد و هیچگاه به پرستش مکتب ملی‌گرایان و سمبل و محور این جریان انحرافی یعنی مصدق‌السلطنه آلوده نگردید و از این جهت شخصیت این شهید مظلوم در تاریخ اخیر میهن ما قطعاً ممتاز خواهد ماند.
شهید آیت هنگام تحصیل در دانشگاه نیز روابط خود را با مکتب آیت‌الله کاشانی تحکیم کرد و در هر مناسبتی در منزل و مسجد آیت‌الله کاشانی که به شدت مورد سانسور هیئت حاکمه و کنترل شدید پلیس بود، رفت و آمد می‌کرد.

خط

آغاز فصل جدید در مبارزه با استبداد
پس از پایان دوره نوزدهم مجلس، نظام استبداد و حامیان خارجی او درصدد برگزاری انتخابات دوره بیستم به طور فرمایشی بودند. شاه مخلوع تظاهر به آزادی انتخابات کرده بود و نخست‌وزیر او دکتر اقبال مقدمات یک انتخابات قلابی و به ظاهر آزاد را فراهم آورده بود. در این هنگام مردم مسلمان میهن ما، به علت شرایط شدید خفقان و استبداد و بعلاوه یأس و نومیدی از شکست مبارزات گذشته، به سادگی حاضر به شرکت در صحنه مبارزه نبودند، بخصوص که دستگاه ساواک که زیرنظر جلادی چون تیمور بختیار فعالیت می‌کرد، امکان هر نوع تحرک و مبارزه را از مردم سلب کرده بود.
از نخستین کسانی که در این روزها پای به میدان مبارزه گذاردند، باز هم آیت‌الله کاشانی و همرزمان دیرینه او بودند. آیت‌الله کاشانی اعلامیه‌ای صادر کرد و به دنبال آن مبارزه در محیطی آکنده از ترس و وحشت شروع شد و به سرعت اوج گرفت و تظاهرات عظیم و راهپیمایی بر علیه انتخابات فرمایشی دکتر اقبال صورت گرفت و به شکست دکتر اقبال و ابطال انتخابات فرمایشی دوره بیستم که در تابستان سال 1339 صورت می‌گرفت، منجر شد؛ و این یک پیروزی بزرگ بود.
نظام استبداد و دستگاههای جاسوسی غرب از این شکست و اوج‌گیری مجدد مبارزه، زیر پرچم اسلام به وحشت افتاده و درصدد توطئه های جدیدی برای حفظ نظام شاه مخلوع برآمدند و برای این منظور به طوری که شهید آیت مکرراً در سخنرانیهای خود بیان می‌کرد، خط اصلی و خط بدلی استعمار در میهن ما تجدید سازمان یافت. از یک طرف مهره‌ای چون مهندس شریف امامی که از فراماسونهای کهنه‌کار بود به نخست وزیری منصوب شد و شروع به برگزاری مجدد انتخابات دوره بیستم کرد و از طرف دیگر برای منحرف ساختن مسیر مبارزه اسلامی، تبلیغات برای مصدق‌السلطنه که فارغ و آیوده در زندگی مرفه خود در احمدآباد بسر می‌برد، آغاز گردید و همانطوری که در سالهای 1328 و قبل از ملی شدن نفت مصدق را وارد صحنه کردند و او هم به نوبه خود جبهه ملی را تأسیس کرد، این بار هم عوامل ورشکسته استعمار را که تا چندی پیش با رژیم شاه سازش کرده و حتی در مقاطعه‌کاری های کلان از خوان نعمت او نصیب‌ها برده بودند، در اطراف مصدق جمع‌آوری کرده و جبهه ملی دوم را به راه انداختند که تا در پرتو امکانات عظیمی که نثار آنان کردند بتوانند توجه توده مردم را از آیت‌الله کاشانی دور کرده و به طرف مصدق و جبهه ملی سوق دهند.
جالب توجه است که نسل جوان ما بداند که سردمداران جبهه ملی دوم افراد شناخته شده‌ای چون کریم سنجابی و شاهپور بختیار بوده و ملی‌گرایان در زیر چتر مصدق و در سایه رهبری او مبارزه با استبداد! و استعمار! را آغاز کرده بودند! مع‌الاسف شرایط اجتماعی آن زمان که در این نوشته مجال تجزیه و تحلیل آن وجود ندارد، موجب پیشرفت نسبی از این جریان انحرافی گردید و باز هم انگلیس و آمریکا توانستند در پرتو این جریان انحرافی رژیم شاه را از خطر سقوط نجات دهند. در جریان همین حوادث بود که راه اصیل اسلامی آیت‌الله کاشانی از خط انحرافی و بدلی عوامل استعمار غرب شناخته می‌شد. دددر جریان مبارزه‌ای که با حکومت شریف امامی صورت گرفت، این بار سنگر مبارزه، مسجد آیت‌الله کاشانی در خیابان پامنار بود که در یک تظاهرات باشکوه، وی در حالی که روزهای آخر عمر خود را می گذرانید در سنین کهولت به منبر رفت و سخنرانی کوبنده‌ای علیه شریف امامی و حامیان داخلی و خارجی او ایراد کرد و پس از آن، این حکومت متزلزل که دشمن اصلی خود را می‌شناخت آیت الله کاشانی را بیشتر از گذشته مورد کنترل و سانسور قرار داد. جالب توجه است که رهبر جدید جبهه ملی که می‌خواست جانشین آینده مصدق السلطنه شود، یعنی اللهیار صالح، به عنوان وکیل مجلس، آن هم در انتخاباتی که به وسیله مزدوران شریف امامی برگزار شده بود، انتخاب گردید و وارد مجلس دوره بیستم شد و در همین جا بود که اختلاف این دو خط برای کسانی که دنبال حقیقت بودند آشکار شد. شهید آیت در تمام حوادث این مبارزه در خط آیت‌الله کاشانی مبارزه می‌کرد و چون به خوبی درک می‌کرد که تنها خطر، خطر رژیم شاه نیست؛ بلکه ملی گرایان وابسته مانند رژیم شاه مخلوع خطرناک هستند لذا از همان هنگام دست به افشاگری زد و از هر فرصتی برای نشان دادن حقیقت خطوط انحرافی استفاده کرد.

خط

مبارزه شهید آیت پس از فوت آیت‌الله کاشانی
با درگذشت آیت الله کاشانی در اسفند سال 1340 صحنه مبارزه اسلامی در میهن ما خالی شد و یک دوران فترت پیش آمد. در این هنگام عملاً دو گروه در صحنه سیاسی وجود داشتند: یکی گروه جبهه ملی و پیروان مصدق بود که نهضت آزادی برای پاسخگویی به شرایط جدید از درون آنها برخاسته بود و دیگر تشکیلات حزب زحمتکشان و دکتر بقائی حائری‌زاده و مکی، نمایندگان اقلیت دوره پانزدهم هم مجلس بودند که بنام آیت‌الله کاشانی مبارزه می‌کردند. در این دوره فترت، شهید آیت به مبارزه خود در کنار گروه اخیر ادامه داد؛ ولی دیری نپائید که در آسمان ولایت، خورشید فروزانی درخشیدن گرفت و حضرت آیت‌الله العظمی امام خمینی پرچم مبارزه ضدرژیم شاه و ابرقدرتهای شرق و غرب را به دوش گرفتند. با ظهور امام خمینی در صحنه مبارزه اسلامی میهمن‌مان، پیروان آیت الله کاشانی یعنی همان افرادی که از سالهای شهریور 1320 مبارزه را در خط آیت‌الله کاشانی شروع کرده بودند نیز به نهضت امام خمینی پیوستند.
به هر حال شهید آیت از اولین کسانی بود که به امام خمینی پیوست و از همان تاریخ به علت آشنائی هایی که با فقیه عالیقدر، آیت‌الله العظمی منتظری داشت، با تمام وجود، خود را در خط مبارزه امام خمینی قرار داد و در تابستان سال 1342 در ارتباط با چاپ و پخش اعلامیه‌هایی در این رابطه در خیابان پامنار از طرف ساواک دستگیر و زندانی گردید.

خط
مبارزه شهید آیت پس از 15 خرداد 1342
حرکت تاریخی امام خمینی، آغاز یک فصل جدید در تاریخ نهضت اسلامی در کشورمان به حساب می‌آید. از هنگامی که استعمارگران توانستند با توطئه‌های شیطانی خود نهضت ملی مسلمان ایران را در 28 مرداد سال 32 به سقوط بکشانند، یک حالت یأس و بدبینی در مملکت بوجود امده بود و بعلاوه بر اثر تبلیغات وسیعی که علیه آیت‌الله کاشانی صورت گرفته بود، رابطه مردم مسلمان ایران با روحانیت مجاهد تضعیف شده و رو به سستی نهاده بود. علیرغم این که مردم مسلمان ایران هیچگاه از اعتقاد راسخ خود به مکتب اسلام و رهبران روحانی متزلزل نشده بودند، ولی به علت توطئه‌های حساب شده شرق و غرب، یک دوران فترت و رکود در این رابطه بوجود آمد؛ اما به محض اینکه قیام امام خمینی آغاز شد و پرچم مبارزه در دست امام قرار گرفت، مردم مسلمان ایران با سرعت کم‌نظیری این خلاء را پر کردند و در اطراف امام حلقه زدند و در واقع باید گفت، مبارزه اسلامی در میهن‌مان مجدداً به مسیر صحیح خود بازگشت. شهید آیت از همان ابتدای حرکت امام خمینی و در جریانات قیام 15 خرداد با تمام قوا خود را در خط امام قرار داد و بخصوص با استفاده از امکاناتی که داشت، با تشریح اهمیت نقش روحانیت مجاهد در تاریخ، هر چه بیشتر مردم را به حقانیت راه امام تشویق می‌کرد و از آنجا که شهید آیت امید خود را به کلی از گروههای سیاسی موجود از دست داده بود، نسبت به ایجاد یک گروه سیاسی مخفی اقدام کرد که از طریق این توانست بسیاری از افراد شایسته را در محور خط امام متمرکز کند و این گروه فعال توانست در جریان انقلاب خدمات ارزنده‌ای را به انقلاب اسلامی ایران بنماید.
شهید آیت خود پیرامون این تشکیلات سیاسی نظامی، که با همرزمانش در سال 1345 اقدام به ایجاد آن کرده است، چنین می‌نویسد:

«این تشکیلات اصل را بر ایجاد حکومت و نظام اسلامی، ابتدا در ایران و سپس در سطح جهانی گذاشت و معتقد بود که تنها با تکیه بر این فکر و ایده، یعنی جهان شمول شدن اسلام است که می‌توان مردم مسلمان کشورهای عقب نگهداشته شده را بسیج کرد.» در مرامنامه این تشکیلات آمده است: «اسلام کاملترین دین و پاسخگوی کلیه احتیاجات انسانی در هر زمان و مکان بوده و بهترین تضمین برای صیانت از ارزشهای مادی و معنوی بشریت است.»

در اصل دیگر آمده است:

«بدون در دست گرفتن قدرت سیاسی، امکان استقرار حق و عدالت ممکن نیست و در دست گرفتن این قدرت در جوامعی که تحت سلطه دیکتاتوریست، جز از طریق زور و انقلاب میسر نیست.»

و در اصل 414 تغییر قانون اساسی سابق و تدوین قانون اساسی جدید براساس ضوابط اسلامی پیش‌بینی شده است. از تاکتیکهای این تشکیلات، نفوذ مخفیانه در ارگآنهای حساس رژیم سابق، بالاخص ارتش و گارد جاویدان و ایجاد شاخه‌های مخفی بوده است، به طوری که در جریان انقلاب این ساخه‌ها کمک بسیار مؤثری به پیروزی انقلاب نمودند. تربیت افراد جهت در دست گرفتن امور حکومتی از خدمات دیگر این تشکیلات بوده است.

شهید آیت در طول سالهای بعد از پانزده خرداد سال 1342 به تدریس اشتغال داشت و چون موضوع درسهای او عموماً جامعه‌شناسی و مسائل اجتماعی بود، می‌توانست ذهن دانشجویان خود را بیدار و آنان را در مسیر مبارزه به حرکت دراورد. او که دارای مطالعات بسیار عمیق و گسترده‌ای در رشته جامعه‌شناسی سیاسی بود، در مدرسه عالی قضائی قم و مدرسه عالی لاهیجان و دانشکده علم و صنعت و مدرسه عالی اراک به تدریس جامعه‌شناسی پرداخت و در غالب کلاسهای او دانشجویان با استفاده از نوار ضبط صوت درسهایش را منتشر می‌ساختند در همین رابطه شهید آیت چند بار در قم از طرف ساواک احضار شد و بازجوئیهای مفصلی از او به عمل آمد. وی بعلاوه، در حوزه علمیه قم در کلاسهای متعددی که از طرف طلاب حوزه تشکیل می‌شد، به تدریس جامعه‌شناسی و تاریخ نهضت اسلامی ایران پرداخت و عده کثیری از طلاب حوزه علمیه قم همیشه در جلسات علنی و مخفی تدریس او حاضر می‌شدند.

خط

نقش شهید آیت در جریان انقلاب اسلامی
با اوجگیری مبارزه ملت مسلمان ایران در مقابل نظام استکبار، شهید آیت یکی از اولین کسانی بود که با سخنرانیهای خود در مساجد و دانشگاهها و ادارات دولتی به گسترش دامنه مبارزه با رژیم پرداخت و با حضور خود در این اجتماعات که شاید بیشترین سخنرانی های شهید آیت در طی این دوران انجام شده است، نقش بسیار سازنده و فعالی در بالا بردن سطح اطلاعات توده‌های مردم ایفاء کرد. شهید آیت از همان روزهای شروع انقلاب و در شرایطی که دستگاههای تبلیغاتی غرب درصدد برپا کردن جبهه ملی جدید بودند، به مقابله با این عوامل شناخته شده پرداخته و با اطلاعات و شناخت وسیعی که از پرونده یک رهبران جبهه ملی داشت، افشاگریهای ارزنده‌ای درباره آنها نمود و علیرغم تمام امیدهایی که عوامل استعمار غرب به این گروهک خطرناک بسته بودند. توانست نقش حقیقی آنان را به ملت انقلابی ما معرفی کند. نقش شهید آیت در افشای خط وابسته به آمریکا و انگلیس نقش مهمی است و در جریان انقلاب اسلامی ایران شهید آیت در رسوا کردن این خط انحرافی خطرناک، کوشش و جهاد بسیار کرده است.

خط

پس از پیروزی انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب، شهید آیت به همراه شهید مظلوم آیت‌الله دکتر بهشتی و سایر همرزمان از مؤسسین حزب جمهوری اسلامی و عضو شورای مرکزی این حزب بود که از همان ابتدا به عنوان دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی انتخاب شد. شهید آیت از برکت معلومات وسیع خود نقش فعال و باارزشی در حزب جمهوری اسلامی ایفا کرد و تمام وقت در خدمت حزب و هدفهای باارزش انقلاب اسلامی ایران قرار گرفت. او به علت دوراندیشی خاصی که داشت، در مواقع ضروری پیشنهادهای جامع و راهگشائی جهت بررسی و اخذ تصمیمات مناسب به شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی نیز ارائه می‌داد. در این قسمت لازم است نظرات وی را در مصاحبه‌ای با روزنامه کیهان مورخه 17/10/58 که پیرامون ضرورت حزب و نقش و مسئولیت آن در رابطه با انقلاب اسلامی اظهار داشته، آورده شود:

ـ اصولاً فکر می‌کنید وجود حزب ضرورت دارد؟ به تاریخ قرن اخیر که بنگریم اصولاً احزاب به نفع مردم نبوده‌اند.

آیت: «این تا حدی صحیح است، ولی کاملاً اینطور نیست، 5 نفر متشکل و سازمان یافته کار صد نفر به صورت متفرقه را انجام می‌دهند و ما در حین عمل به این مسئله برخورد کرده و ضرورت آن را احساس کرده‌ایم. قبل از انقلاب هم به صورت احزاب بدون اسم و رسم متشکل بودیم و مخفی کار می‌کردیم که هر دسته یا حزب، شاخه سیاسی، نظامی و ایدئولوژیک داشت. هر حزب می‌توانست دولتی تشکیل دهد و از نظر افراد هم کاملاً غنی بود و به آن صورت هم که می‌گویند قحط‌الرجال است، صحت ندارد، زیرا این باصطلاح رجال حتماً نباید از پنجاه سال بیشتر داشته باشند، تا مثلاً بتوانند وزیر شوند، ما بیشتر معتقد به استفاده از نیروهای جوان هستیم. چه اشکال دارد مثلاً یک جوان 25 یا 30 ساله وزیر شود، البته ممکن است تجربه کمتری داشته باشد ولی صداقتش صد برابر بیشتر است و این برای ما بیشتر ارزش دارد. زیرا همین افراد انقلاب کرده‌اند و همین‌ها می توانند آن را به پیش ببرند، همانطور که در اشغال سفارت آمریکا شاهد آن بودیم؛ و ما می‌خواهم توسط تشکیلات حزبی چنین نیروهای ناشناخته را جذب کنیم و بکار گیریم. بعد از انقلاب تمام گروههای مخفی ما به صورت یک حزب واحد شروع به فعالیت علنی کرد و بیشتر سعی کرد که روی خط امام حرکت کند و ترجیح داد با مردم باشد تا با روشنفکران. البته نه اینکه با روشنفکران قطع رابطه کند ولی بیشتر به رأی مردم که اکثریت بودند، عمل می‌کرد و مردم هم از این مسئله استقبال کردند.»

خط

در مجلس خبرگان
شهید آیت در انتخابات مجلس خبرگان، بعنوان نماینده مردم اصفهان انتخاب شد و بعنوان دبیر مجلس خبرگان انتخاب گردید. نقش آیت در مجلس خبرگان و تدوین قانون اساسی فراموش‌شدنی نیست، او به خوبی تشخیص داد که طرح پیش نویس قانون اساسی که به وسیله دولت موقت تدوین شده بود، نمی‌تواند پاسخگوی نیازهای انقلاب اسلامی ایران باشد و به همین جهت با استفاده از تجارب تاریخ گذشته ملت ما، مسئله ولایت فقیه را به همراه فقیه عالیقدر آیت‌الله الظعمی منتظری، شهید مظلوم دکتر بهشتی و سایر اعضای هوشیار مجلس خبرگان ایران چیزی جز غلبه فراماسونها و کنار گذاردن روحانیت مجاهد نبوده است، به همین جهت با مشورتهای زیادی که با دوستان خود کرد، برای اولین بار در طول تاریخ سیاسی میهن‌مان، مسئله نقش سازنده و باارزش روحانیت مجاهد را به عنوان یک اصل اساسی در قانون اساسی وارد ساخت و سپس مسئله فرماندهی کل قوا را که در واقع اساس قدرت در مملکت است، به طور قانونی و رسمی در اختیار رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران قرار داد. اگر به مذاکرات مجلس خبرگان مراجع شود به خوبی به نقش مثبت و خلاق این شهید برخاسته از توده مردم محروم پی خواهیم برد. شهید آیت که از دوران مبارزه با نظام استکبار با حجت‌الاسلام شیخ محمد منتظری ارتباط نزدیک و دائمی داشت، در تأسیس سپاه پاسداران کوشش زیادی کرد و در مجلس خبرگان کوشش کرد که سپاه بعنوان یک نهاد رسمی در قانون آورده شود و در تصویب اصل مربوطه به فرماندهی سپاه که در اختیار رهبر انقلاب باشد نقش مؤثری داشت.

خط

کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری

در اولین انتخابات ریاست جمهوری، شهید آیت خود را کاندیدا نمود تا حزب در صورت بروز حادثه‌ای نامزد دیگری برای ریاست جمهوری داشته باشد؛ خود طی مصاحبه‌ای با روزنامه کیهان (17/10/58) در این باره می‌گوید:

«من خودم برای اولین بار در حزب، آقای فارسی را برای کاندیدایی ریاست جمهوری پیشنهاد کردم و اکنون هم او را لایق ترین فرد بین کاندیداهای معرفی شده می‌دانم، ولی حزب تصمیم گرفت فرد دیگری را از کادر مرکزی کاندیدا کند تا در صورت بروز حادثه‌ای حزب بدون کاندیدا نباشد.»

پس از حذف آقای جلال الدین فارسی از نامزدی ریاست جمهوری، شهید آیت به عنوان تنها کاندیدای حزب در مقابل خطی که بنی‌صدر نامزدشان بود و حربه تبلیغات منافقانه در دستشان مطرح می‌گردد. در این زمان که تقریباً صحنه برای بنی‌صدر خالی شده است، شهید آیت در نطق انتخاباتی رادیویی خود مطالب مهمی بیان می‌کند که به قسمتهایی از آن اشاره می‌شود:

«اگر در بین کاندیداها کس دیگری بود که از نظر من حتی بالنسبه واجد خصوصیات و صفات موردنظر بود، خیلی ساده و آسان به نفع او کنار می‌رفتم، ولی اکنون چنین کسی را نمی‌یابم و از طرفی نسل جوان و پرشور و انقلابی و ایامان در اثر این جریان دچار یأس و تردید و سر درگمی شده است و بنا به تقاضای افرادی از همین قبیل است که من هنوز با وجود آنکه اوضاع و احوال را به هیچ وجه مساعد و مناسب نمی‌بینم، زیرا روحانیت که بخش اعظم جامعه از او الهام می‌گیرد و نیز احزاب و گروههای مؤثر به علت کمبود فرصت، به جای اینکه بین خوب و خوبتر، خوبتر را انتخاب کنند، بین نامناسب و نامناسبتر، نامناسب را می‌خواهند انتخاب کنند، یعنی از ترس زید، عمر را انتخاب می‌کنند، نه اینکه عمر را مناسبتر بدانند و او را انتخاب کنند و این موضوع انتخاب را مشکل کرده است.»

شهید آیت در ادامه سخنان انتخاباتش به نقش تبلیغات پرخرج به عنوان یک حربه امپریالیستی و غربی برای انتخابات اشاره می‌کند و می‌گوید:

«رئیس جمهور نه پودر رختشویی است و نه روغن نباتی و نه نظایر آن که به ضرب پوستر و عکس و پلاکارد در مغز مردم فرو کنند. این همان غربزدگی و سبک تبلیغات غربی است که ما دچار آن شده‌ایم. این همان چیزی است که متفکران و محققات حتی غربی ها آن را دلیل ظاهری بودن دموکراسی غربی می‌دانند، نه واقعی بودن آن؛ زیرا وقتی بنا بر تبلیغات شد و نه ارشاد، کسی برنده است که پولدارتر است.»

شهید آیت در نطق انتخاباتی تلویزیونی‌اش در مورد اهمیت انتخابات رئیس جمهوری چنین می‌گوید:

«من معتقدم که نباید این مرحله از تاریخ را سرسری گرفت و چنین تصور کرد که هر کسی به ریاست جمهوری برسد، فرقی نمی‌کند. موضوع آنست که رئیس جمهوری یک مقامی نیست که مثلاً مانند نخست‌وزیر، هر گاه بخواهیم به آسانی او را برکنار کنیم. او چهار سال قانوناً باید سر کار باشد و باید به نحوی باشد که آنچه را اکثریت ملت می‌خواهند، حتی المقدور بدان برسند و این وضع را من در جو کنونی نمی‌یابم. جو کنونی جو غیرطبیعی است، زیرا در بین کاندیداها، نمونه طرز تفکر لااقل چندین میلیون نفر از مردم وجود ندارد.»

شهید آیت برای روشن شدن چهره منافقانه بنی‌صدر و اطرافیانش و میزان واقعیت وعده‌ها و نیز عدم اعتقاد او به ولایت فقیه، همه کاندیداها را به مناظره تلویزیونی دعوت می‌کند و می‌گوید:

«... مطالبی است که کاندیداها در رابطه با مردم بیان داشتند و ادعاهائی است که نموده‌اند؛ باید این روشن گردد که این ادعاها تا چه حد با واقعیت تطبیق می‌کنند، زیرا بعضی مسائل است که در میزان آراء تأثیر بسزائی دارد، مثلاً یا عدم اعتقاد به ولایت فقیه، اگر برای مردم روشن شود، که کسی به ولایت فقیه اعتقاد ندارد، قطعاً چنین کسی را انتخاب نخواهند کرد، حال اگر نامزدی به این اصل اعتقاد نداشته باشد ولی مدعی اعتقاد بدان باشد، این موضوع باید برای مردم روشن گردد، و باز این مسئله احتیاج به زمان دارد و من پیشنهاد می‌کنم در مناظره تلویزیونی که روز چهارنشبه انجام می‌شود، همه کاندیداها شرکت نمایند تا این موضوع و نظایر آن روشن گردد.»

ولی متأسفانه این تقاضای او عملی نمی‌شود. شهید آیت در ادامه نطق تلویزیونی خود با شناختی که از اطرافیان بنی‌صدر دارد، جامعه را نسبت به نقش مهم افرادی که از اطرافیان نزدیک یک کاندیدا هستند و یا با او در یک جریان قرار دارند و پس از انتخاب او به ریاست جمهوری روی کار می‌آیند توجه می‌دهد و می‌گوید:

«من معتقدم که اطرافیان و دوستان کسانی که ممکن است در اثر موفقیت کاندیدایی سر کار بیایند، بسیار مهمند؛ زیرا مهمتر از خود رئیس‌جمهور، یاران و همکاران او هستند. این درست است که هیئت وزرا را با ردِ تمایل مجلس باید تضمین نمود و از این جهت، تمام نقش به عهده رئیس جمهور نیست، ولی به هر صورت به تناسبی که رئیس جمهور نقش دارد، خواه ناخواه اطرافیان و دوستان او هم مؤثرند.»

خط

شهید آیت خواهان افشای تمام اسناد جاسوسخانه شد
شهید آیت، به دنبال افشاگریها و بیان نقطه نظرات سازنده و هشداردهنده خود در نطقهای انتخاباتی رادیو تلویزیونی‌اش، در نامه‌ای به وزارت کشور خواستار 15 روز تأخیر انتخابات می گردد و در این نامه به تبلیغات بسیار غلط بعضی از نامزدها اعتراض می‌کند و خواستار روشن شدن میزان مخارج تبلیغات کاندیداها به عنوان بهترین محک تمیز افراد درست از نادرست و نیز افشای تمام اسناد جاسوسخانه در این رابطه می‌گردد. متن نامه چنین است:

بسمه‌تعالی

وزارت محترم کشور

احتراماً چون اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری، سرنوشت‌ساز و نسبت به انقلاب اسلامی ایران تعیین‌کننده است و چه بسا که اگر درست انجام نگیرد خدای ناکرده موجب شکست و یا حداقل انحراف انقلاب خواهد شد و از آنجا که به علت حوادث و وقایع غیرمنتظره و نیز توطئه‌ها و دسائس بیگانگان و امپریالیستها و تبلیغات بسیار غلط و غیراسلامی بعضی از نامزدهای ریاست جمهوری جو انتخابات، غیرطبیعی و غیراخلاقی و غیراسلامی شده است و از همه مهتر خروج آقای جلال‌الدین فارسی از صحنه انتخابات، چندین میلیون نفر را سرگردان و بلاتکلیف ساخته است، به علاوه قانون اساسی می‌گوید در صورت فوت یکی از نامزدها ده روز قبل از اخذ رأی، انتخابات باید دو هفته به تعویق افتد و روشن است که در اینجا فلسفه چنین قانونی ناظر به مورد فوت تنها نیست و منظور، خروج یکی از کاندیداهای مؤثر از جریان انتخابات است لذا تقاضای تعویق انتخابات ریاست جمهوری را دارم و پیشنهاد می نمایم که به منظور آنکه تدارکاتی که وزارت کشور تهیه دیده است هدر نرود انتخابات مجلس شورای ملی را جلو اندازند چون رئیس جمهور به هر ترتیب قبل از مجلس شورای ملی نمی‌تواند کار خود را شروع کند زیرا مطابق قانون اساسی موظف است در برابر مجلس سوگند یاد کند و نخست‌وزیر و وزراء نیز باید با رأی تمایل مجلس انتخاب شوند. به دلایل مذکور و بسیاری دلایل دیگر که در صورت ضرورت به استحضار خواهد رسید ایجاب می‌کند که انتخابات ریاست جمهوری به تأخیر افتد که قطعاً به صلاح ملت و انقلاب است و عدم تأخیر، ضایعات فراوانی بوجود خواهد آورد. اضافه بر تمام آنچه که اشاره شد تقاضا دارم که میزان مخارج تبلیغات انتخابات و منابع تأمین آن از طرف هر یک از کاندیداها روشن شود و این موضوع بهترین محک تمیز افراد درست از نادرست خواهد بود. افشاء ساختن کلیه اسناد یافت شده در جاسوسخانه آمریکا می‌تواند گام بسیار بزرگ دیگر در جهت طبیعی ساختن جو انتخابات باشد.           

با تقدیم احترام ـ سیدحسن آیت

خط
در مجلس شورای اسلامی
در اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی پس از پیروزی انقلاب، شهید آیت با به دست آوردن 1346899 رأی یعنی 9/63% از آراء مردم شریف تهران به نمایندگی مجلس شورای اسلامی انتخاب شد و مردم ما یکبار دیگر مراتب حق‌شناسی و قدردانی خود را نسبت به فداکاریهای این شخصیت بزرگ نشان دادند. در اینجا این نکته مهم تاریخی را خوب است یکبار دیگر به یاد بیاوریم که دفتر هماهنگی بنی‌صدر از شدت عناد و دشمنی که با آیت داشت، خواستار حذف اسم آیت از لیست حزب جمهوری اسلامی شده و اعلام کرده بود که حاضر است هر 30 نفر افراد معرفی شده از طرف حزب و گروههای ائتلافی را بپذیرد، به شرط اینکه اسم آیت در بین کاندیداها نباشد؛ و سرانجام دیدیم که وقتی با شکست مواجه شدند و آیت با آراء درخشان مردم تهران انتخاب شد، با توسل به حیله های شیطانی و برپا کردن جنجال نوار معروف درصدد برآمدند که اعتبارنامه او را در مجلس ابطال کنند ولی همانطور که شهید آیت به هنگام دفاع از خود در مجلس گفت: بنی‌صدر و دارودسته او مکر و خدعه کردند ولی مکر و حیله ایشان به خودشان برخواهد گشت و چنین شد و آیت در نزد ملت مسلمان و فداکار ما روسفید و روسیاهی برای بنی‌صدر و دارودسته جنایتکار او باقی ماند و دچار همان سرنوشتی شدند که در خور آنان بود.
نقش آیت در مجلس شورای اسلامی، بسیار برجسته و درخشان بود او که در بسیاری زمینه‌ها صاحبنظر بود به علت معلومات وسیع و گرانبهائی که داشت در زمینه‌های بحث بودجه بحثهای تدوین آئین‌نامه مجلس، نقش فعالی را به عهده دار بود . شهید آیت در همین دوران خدمت در مجلس، چهره بسیاری از منافقین و افراد وابسته به غرب را افشاء کرد و حقیقتاً علیرغم کوتاه بودن دوره زندگی پارلمانی او به جرأت می‌توان رفتار و گفتار شهید آیت را در مجلس الگوی برجسته‌ای از یک نماینده مؤمن و متعهد و انقلابی محسوب کرد. گزیده‌ای از سخنان پیش از دستور شهید آیت در مجلس شورای اسلامی، بیانگر این مطلب است.

خط

خصوصیت و ویژگی‌های شهید آیت

اول: اطلاعات و سیع در زمینه سیاسی و انقلابهای جهان

می‌دانید که آیت در چندین رشته تحصیل کرده بود: در حقوق، ادبیات، علوم اجتماعی، عربی. او اینها را درس می‌داد، در دانشگاه ملی عربی را به دانشجویان تدریس می‌کرد، حقوق را به دانشجویان در مدرسه عالی قضائی قم و جاهای دیگر تدریس می‌کرد، ادبیات و علوم اجتماعی را در مدارس مختلف و دانشکده‌های مختلف تدریس می‌کرد و با سه زبان عربی، انگلیسی و فرانسه آشنائی داشت اما اینها در مقابل اطلاعات سیاسی او بسیار بسیار ناچیز بود دوستانش وقتی می‌خواستند از او نام ببرند می‌گفتند دایره‌المعارف رجال سیاسی ایران و جهان. کافی بود شما در تاریخ پنجاه سال اخیر (بخصوص) یک نفر از رجال سیاسی حتی گمنام معرفی کنید تا تمام خصوصیاتش را برای شما بگوید، به شما می‌گفت که این در چه سازمآنهایی بوده و در چه روزنامه‌هایی مقاله می نوشته، چه کتابهایی نوشته، در کدام دوره قانونگذاری شرکت کرده، چه سمتهایی داشته و خط سیاسی‌اش چیست؟ حافظه‌ای بسای ربسیار قوی داست، نسبت به انقلابهای جهان مطالعاتش خیلی زیاد بود به خصوص نسبت به آنچه که در دنیای عرب و خاورمیانه می‌گذشت. او به اندازه‌ای به مسائلی که در خاورمیانه و کشورهای عربی می‌گذشت علاقه مند بود که به جرأت می‌توان گفت بیشتر نطق های جمال عبدالناصر را از رادیو گوش کرده بود هر شب که رجال برجسته سیاسی دنیای عرب نطقی داشتند کوشش می‌کرد که خودش را به آن نطق برساند. نسبت به انقلاب فلسطین علاقه‌مند بود. تاریخ انقلاب الجزایر و تاریخ سیاسی مصر را عمیقاً مطالعه کرده بود. کتابهای زیادی در رابطه با انقلاب مصر و افسران جوان سازمان افسران انقلابی مصر و زندگی و حوادثی که در مصر و در خصوص عبدالناصر می‌گذشت مطالعه کرده بود.

دوم: استحکام عقیده، جسارت و قدرت پیش‌بینی

او در آنچه که به آن ایمان و اعتقاد داشت بسیار محکم و پابرجا بود وقتی که می‌دانست انچه که می‌گوید حقیقت دارد برایش مهم نبود که چند نفر از او حمایت می‌کنند و این موضع نه تنها در دوران مبارزه، حتی بعد از پیروزی انقلاب هم مشاهده می‌شد. به هیچ وجه در فکر این نبود که حقیقت را فدای مصلحت کند و برای بدست آوردن رضایت یک عده، حقایق را نادرست بگذارد. حقایق را خیلی خوب پیش‌بینی می‌کرد. سال 53 بود که خفقان خیلی شدید شده بود، صحبت بود در یکی از جلسات که آیا شما حدس می‌زنید که در ده سال یا بیست سال آینده این حکومت با این نفوذ عظیمی که آمریکا، این شبکه گسترده جاوسسی قدرتهای استعمارگر غرب، در آن کرده می‌تواند تغییر کند؟ و او بسیار قاطع و صریح می‌گفت که این حکومت چند سال دیکر بیشتر عمر ندارد، و تمام نگرانیش بعد از پیروزی بود.

او همیشه می‌گفت من از این حکومت نگرانی ندارم چون مطمئنم این حکومت چند سالی بیشتر دوام ندارد، می‌گفت همه نگرانی من آن روزی است که این حکومت ساقط می‌شود و باز می‌خواهند کهره‌سازی کنند و همان بلائی را که بر سر نهضتهای گذشته ما آوردند باز هم بیاورند. آن خطهای انحرافی و مهره‌های امپریالیسم، درون نهضت‌های گذشته ما آوردند باز هم بیاورند. آن خطهای انحرافی و مهره‌های امپریالیسم، درون نهضت جاسازی بشوند و انقلاب و نهضتی را از درون منفجر کنند. این بزرگترین نگرانیش بود و به راستی باید این را بگویم که در راه افشای این مهره‌های بعد از پیروزی و در افشای این چهره‌های مزدور بیشترین نقش را بازی کرد و خود قربانی این هدف شد.

سوم: او برخاسته از ستمدیدگان و محرومان جامعه بود

آنها که اینقدر دم از مبارزات طبقاتی می‌زنند و اکثر رهبرانشان در رفاه و آسایش مادی به سر می‌برند بیایند زندیگ این برادر شهید را مطالعه کنند؛ او متعلق به مردم مرحوم این جامعه بود او در عین حالی که این همه بار مسئولیت مبارزه را به دوش گرفته بود ناگزیر بود که ساعتهای زیادتری، بیشتر از آنچه که رسماً باید تدریس کند به تدریس در جاهای مختلف بپردازد تا بتواند امرار معاش کند و زندگیش را تأمین کند. یکی از مسائلی که در طول مبارزات برای وی پیش آمده بود خانه به دوشی ایشان بود، بخاطر اینکه خانه نداشت هر روز از این خانه به آن خانه می‌رفت و یک مقداری از مدارک مهم که پیش او بود همواره در خطر بود، در این خانه به دوشی، یک روز در چهارراه سیدعلی، یک روز در خیابان شمیران، احتمال داشت در این حمل و نقل‌ها و در این رفت‌و‌آمدها و جابجا شدن‌ها مدارک درز پیدا کند. بالاخره با فشار و اصرار دوستان او را مجبور کردند با پول قرض گرفتن از بانک و با هزار جور گرفتاری یک خانه بسیار محقری در نارمک بخرد همین خآنهای که هنوز هم در آنجا زندگی می‌کرد و در آنجا شهید شد که هنوز هم روی این خانه بدهکاری دارد. یک انسانی که این همه در مبارزات نقش داشته چقدر باید بخاطر مسائل مادی در فشار باشد و این موضع طبقاتی آیت بود.

چهارم: اصولی بودن برخوردهایش

آیت یکی از اصولی ترین افراد بود، با هیچکس شوخی نداشت، هیچ گاه حرفهای زننده و زشت در مورد بدترین دشمنانش بکار نمی‌برد، همواره با مسائل اصولی برخورد می‌کرد و دشمنانش را آنطوری که بودند می‌دید. می‌گفت من می‌دانم که او در این مورد پیروز می‌شود، می‌دانم که او قویتر از من است اما من باید در مقابل او بایستم. هیچ وقت در انتقادها و برخوردها از حدود اخلاق اسلامی خارج نمی‌شد، آن روزی که بنی‌صدر به ریاست جمهوری رسید و می‌خواست به یک شکلی در داخل حزب جمهوری اسلامی شکاف بیاندازد و افراد حزب را به جان هم بیندازد خیلی علاقه داشت که با آیت تماس بگیرد و پیغامهای زیادی داده بود که بگوئید بیاید اینجا بنشینیم با هم صحبت کنیم، آن مناعت طبعی که در آیت بود حکم کرد که پیغام بدهد من با تو کاری ندارم، اگر کاری دارید تشریف بیاورید منزل ما. بالاخره دو تن از دوستان وی واسطه شدند که جای ثالثی انتخاب کردند که بنی‌صدر و آیت در آن جلسه تا 2 یا 3 نیمه شب 4 یا 5 ساعت مذاکره کردند. (و بجاست آن برادران که آن شب آنجا بودند تا آنجا که حافظه‌شان یاری می‌کند چیزهایی را که آن شب گفته شده و ردوبدل شده، به روی کاغذ بیاورند تا به عنوان یک سند تاریخی استفاده شود.) آن روز بنی‌صدر کوشش کرده بود که ببیند می‌تواند آیت را به این سمت بکشاند و در مقابل حزب قرار بدهد اما برخورد آیت با او اصولی بود؛ به او گفته بود که اگر باز هم انتخاب بشوی من مخالف تو هستم، و به تو رأی نخواهم داد اما در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی اگر درست حرکت کنی، اگر در خط اسلام حرکت کنی از تو حمایت خواهم کرد و اگر انحراف پیدا کنی در مقابلت خواهم ایستاد. (بنی‌صدر به دنبال همین جلسه بود که فهمید با او نمی‌تواند کنار بیاید و کوشید که چهره او را در جامعه خراب کند و مسئله نوار را مطرح کرد) برخورد او با مسائل خیلی اصولی بود. وقتی که راجع به بودجه صحبت می‌شد، در یکی از جلسات همه فشار می‌آوردند که شما چرا این قدر روی مسئله بودجه انتقاد می‌کنید او یک تنه در مقابل همه این حرفها ایستاد، می‌گفت ما در عین حالی که این دولت مکتبی را حمایت می‌کنیم اما قرارکان بر این نیست که هر چیزی را چشم بسته قبول کنیم، بایستی حقایق را گفت و روی چیزهای صحیح ایستاد. و اینها همه نشان‌دهنده برخوردهای اصولی او بود.

پنجم: آیت مکتبی بود

سخت به اسلام عشق می‌ورزید، اگر مرامنامه سازمان مخفی شهید آیت که چهارده تا اصل است شکافته شود همان مرامنامه که سال 1346 تدوین شد، اصل سیزدهم آن می‌گوید: اسلام کاملترین دین و پاسخگوی کلیه احتیاجات انسانی در هر زمان و مکان بوده و بهترین تضمین برای صیانت ارزشهای مادی و معنوی بشریت است و در تدیون این اصل آیت نقش مهمی داشت. او معتقد بود که اسلام را ما نباید محضور کنیم و زندانی کنیم در چهارچوب ایران و در مرزهای ایران، سخت به بین‌المللی کردن اسلام و به جهانی کردن اسلام و به جهانی کردن اسلام اعتقاد داشت و یک مقداری علاقه او به عبدالناصر و به سایر کسانی که بیشتر انقلاب و اسلام را به صورت جهانی می‌خواستند مطرح کنند از همین جا نشأت می‌گرفت و می‌گفت به جای اینکه بایستیم تا بیایند در خانه ما به ما حمله کنند ما باید سراغ دشمنان برویم و در سطح منطقه و خاورمیانه در خانه آنها با آنها بجنگیم. از اول پیروزی انقلاب می‌گفت هر روز مسامحه در مقابل عراق و سایر قدرتهای استعمارگر و دست‌نشانده منطقه به زیان ما تمام خواهد شد. او به خط نه شرقی و نه غربی سخت اعتقاد داشت که بهترین نمونه دشمنان او هستند. شما می‌بینید یک طیف وسیع از نیروهای چپ و راست در مقابل او ایستاده بودند، جبهه ملی که سخت زیر نفوذ آمریکا است و آمریکا تا اعماق آن نفوذ کرده و مهره‌های خودش را جاسازی کرده و احزاب وابسته به آن پیکار، طوفان و امثال آن همه و همه مخالف سرسخت او بودند و این نشانگر این است که او در خط نه شرقی و نه غربی حرکت می‌کرد.

ششم: پرتلاش و پرکار بود

بسیاری از شبها را بیش از یکی دو ساعت نمی خوابید و کار می‌کرد. کسی که انقدر ناراحتی قندش زیاد شده بود که دکتر به او گفته بود حتماً باید انسولین بزنی و نمونه اراده قوی او در این مورد خاص که به پزشک گفته بود چون انسولین یک حالت اعتیاد می‌آورد من انسولین نمی‌زنم و دلیلش هم این بود که می‌گفت اگر ما را دستگیر کنند در زندان ممکن است همین مسئله انسولین، انسولینی که اعتیاد پیدا کردم یک نقطه ضعفی بشود و ما را زیرفشار قرار بدهند و به پزشک گفته بود من انسولین نمی‌زنم اگر دوایی، قرصی، رژیم غذایی بخواهی من رعایت می‌کنم . پزشک به او گفته بود اگر انوسلین نزنی تا یکی دو ماه دیگر می‌میری گفته بود بمیرم. انسولین نزد و جالب این که بعد از چند ماه وقتی خونش را آزمایش داده بود میزان قند او کاهش پیدا کرده بود. اراده‌ای خیلی وقی داشت. در مقابل این مسائل بسیار پرتلاش و پرکار بود. اکثراً شبها تا ساعتهای یک و دو جلسه داشت در عین حال سخت به تدریس، به مطالعه، به مطالعه اخبار سیاسی جهان، تحلیل‌ها و غیره مشمول بود و از مسائل روز به هیچ وجه عقب نمی ماند.

هفتم: اعتقاد عمیق او به انقلاب فرهنگی

او معتقد شده بود اگر انقلاب فرهنگی ما به ثمر نرسد ما در این انقلابمان پیروز نخواهیم شد و پیروزی‌هعای بدست آمده را از دست خواهیم داد.

خط

شهادت و پس از شهادت

همسر شهید آیت در مورد شهادت او سخن می‌گوید:

« آن روز ساعت 6:30 صبح جلسه داشت مثل اینکه آن روز به من الهام شده بود که حادثه‌ای پیش خواهد آمد، محسن را بیدار کردم، محافظ هم در حیاط قدم می‌زد و ماشین را اماده می‌کرد قبل از اینکه از منزل خارج شود تلفن زنگ زد، گفتم امروز کمی دیر برو، مجلس اکثریت پیدا کرده، خسته‌ای، مریضی، چند روزی مرخصی بگیر گفت نه، هفته آینده مجلس راجع به مطبوعات جلسه خواهد داشت (مدتها بود که روی لایحه مطبوعات کار می‌کرد) بعد از لایحه مطبوعات شاید یک هفته‌ای مرخصی بگیرم خلاصه با تلفن صحبت کرد، چند دقیقه به هفت مانده بود، معمولاً من بدرقه‌اش می‌کردم ولی آن روز در آشپزخانه‌ کار داشتم، باعجله به آشپزخانه رفتم، رفت توی حیاط و سوار ماشین شد، از در خارج شدند، ناگهان صدای رگبار شنیدم رفتم بالای تراس، دیدم خودش را انداخت پشت بشکه نفت، مرتب صدای رگبار می آمد و من هم فریاد می‌کشیدم، دویدم توی کوچه، راننده شوکه شده بود، چند ثانیه بیشتر طول نکشید همه ماجرا بین یکی دو دقیقه به هفت اتفاق افتاد دیدم محافظش تیر خورده و خونریزی دارد و خودش هم از ناحیه گردن و مغز تیر خورده بود، او را از ماشین بیرون کشیدم دیدم ازبینی و دهانش خون بیرون زد، رنگش زرد شدو.... »

خط

«دکتر آیت، نماینده مجلس شورای اسلامی و عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی شهید شد»

سرویس خبری – در اربعین 72تن از شهدای پاکباز اسلام ویاران وفادار امام و در چهلمین روز شهادت بسیاری از اعضای متعهد حزب شهید پرور جمهوری اسلامی، دکتر حسن آیت نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و عضو دیگر این حزب حین خروج از منزل مسکونی خود مورد سوءقصد قرار گرفت و به جمع یاران گلگون کفن خویش پیوست . براساس گزارشهای رسیده دکتر حسن آیت صبح دیروز هنگامیکه به همراه دو محافظش از منزل خود واقع در خیابان 30 متری نارمک کوی افشار خارج می‌شد پس از سوارشدن بر اتومبیل خود از سوی سه سرنشین یک اتومبیل بنز شیری رنگ که از ساعت‌ها قبل در انتظار ایشان بودند مورد هدف دهها گلوله قرار گرفت و در دم به شهادت رسید. ترویست ها نیز پس از این جنایت در حالی که از معرکه می‌گریختند تنها شخصی را که از دور شاهد قضیه بود زیر گرفته و به این تربیت متواری شدند. در این حادثه همچنین محافظان دکتر حسن آیت که از ناحیه دست و کمر مجروح شده بودند به بیمارستان 17شهریور انتقال یافتند، در این رابطه یکه از مجرومین سرپایی معالجه و دیگری بستری گردید. جسد دکتر آیت نیز به بیمارستان رویال انتقال یافت. گفته می‌شود که بیش از 50گلوله به طرف اتومبیل شهید دکتر آیت و محافظانش شلیک شده است و به همین دلیل تمام نقاط اتومبیل سوراخ سوراخ شده است. شهید حسن آیت تنها کسی بود که جلوتر از همه پرده از چهره ضد اسلامی بنی صدر و دارو دسته اش برداشت و غائله‌ای‌که منافقین تحت عنوان «نوار آیت »به راه انداختند امروز حقانیت وی رابه ثبات می‌رساند.

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                          (روزنامه جمهوری اسلامی -15/5/60)