( برای دریافت پوستر در ابعاد و کیفیت اصلی کلیک کنید )

شهید حجت الاسلام علی اکبر اژه ای

عضو دفتر شورای حزب‌ جمهوری اسلامی

زندگی نامه:

شهید «علی‌اکبر اژه‌ای»  متولد سال 1331 و فرزند عالم بزرگ آیت الله میرزا علی محمد اژه ای و یکی از شاگردان شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی است. عضو دفتر شورای حزب‌ جمهوری اسلامی دفتر اصفهان، روحانی متفکری بود که تفکر در دین، اندیشه و فطرت انسانی را در کنار مبارزه برای رسیدن به هدف ضروری می‌دانست. او بعد از انقلاب به روشنگری علیه چهره‌های لیبرالی، فدایی، توده‌ای پرداخت و با برگزاری جلساتی در مسجد امام علی(ع)، پرده از ماهیت نفاق برداشت.او به همراه دیگر یاران امام  خمینی(ره) در فاجعه هفتم تیر ماه سال 60 به فیض شهادت نائل گشت.

هفتم مرداد سال 1331 سومین پسر خانواده آیت الله‌علی‌محمد اژه‌ای به دنیا آمد. نسل دوازدهم شان می‌رسید به آخوند ملاعلی‌اکبر اژه‌ای، صاحب کتاب زبده المعارف. عمو جلال اذان و اقامه را توی گوشش خواند و اسمش را گذاشت: «آخوند ملا علی اکبر اژه‌ای» از همان شش، هفت سالگی می‌رفت نماز جماعت مسجد محل. مسجد سراج‌الملک. نمازش را پشت سر جد مادری حاج آقا کمال فقیه، آقا شیخ‌عبدالحسین می‌خواند. تقیدش به نماز اول وقت و نماز جماعت در کودکی، باعث شد تا در بزرگسالی دوستان زیادی پیدا کند.13، 14 ساله بود. روی کاغذ کوچک «مرگ برشاه» می‌نوشت و کپی می‌گرفت. صبح زود می‌رفت لای در خانه‌ها و مغازه‌ها می‌گذاشت. بعد هم می‌رفت مدرسه. دبستان و دبیرستان را در مدرسه‌ گلبهار گذراند. مدیر، ناظم و معلم‌های متدین و خوبی داشت. در همه این سال‌ها همیشه شاگرد اول بود. از کلاس سوم، چهارم دبستان تا سال آخر دبیرستان، هم درس می‌خواند هم درس می‌داد.شده بود معلم خصوصی. عصرها توی مدرسه یا توی خانه به شاگردهای ضعیف‌تر درس می‌داد. مجانی.

کانون علمی تربیتی جهان اسلام سال 46 افتتاح شد. حضور در جمع  استادان دانشگاه، دانشجویان و علمای دینی تجربه گرانبهایی بود. شهر اصفهان اولین بار بود که چنین مرکزی به خود می‌دید آن هم در خیابان آمادگاه در مجاورت چهارباغ. تمام جزوات موسسه در راه حق را می‌خواند. در مسابقاتش هم شرکت می‌کرد. علی‌اکبر پای ثابت کلاس‌های کانون جهان اسلام بود. لوح یادبوی هم از آیت الله بهبهانی گرفت. به مباحث اصول و اعتقادات تسلط  داشت. کمتر کتابی به فارسی بود که نخوانده باشد. بیشتر دنبال این بود که بتواند پاسخ شبهات را بدهد.  کتاب آرامش در بیکرانگی را هم در پاسخ شبهات به خداشناسی نوشت. نوشته‌های علمی جالب توجهی داشت. کتاب بررسی سیر تحول اندیشه را از نگاه جامعه‌شناسی تالیف کرد. قرار بود پنج جلدی باشد، اما تنها یک جلدش چاپ شد. نوبت به بقیه نرسید. تیراژ کتاب‌هایش گاهی به پنجاه هزار می‌رسید.

فعالیت کانون با انتقال به خیابان اردیبهشت بیشتر شد. نشریه «فرصت در غروب »هم یکی از این فعالیت‌ها بود که برای خانم‌ها چاپ می‌شد. چند تا از مطالبش را خانم‌ها می‌نوشتند و چند تایی هم آقایان با نام مستعار. در فضای آن روز فرصت خوبی برایخانم‌های مسلمان فراهم شده بود. آقا جواد که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفت کار چاپ این نشریه و کتاب‌ها واگذار شد به اکبر.دو سه تا از شماره‌ها را اکبر چاپ کرد و کار به توقیف کشید.

تقوا از نظر اسلام، صبر از دیدگاه قرآن، توکل و ... فهرستی از مفاهیم اسلامی تهیه کرده بود. چندتایی هم چاپ شد. کتاب‌های کوچکی بودند.  برای انتقال مفاهیم از اصول برجسته و تاثیرگذار روانشناسی استفاده می‌کرد. فعالیت‌های اصلی سیاسی مذهبی‌اش را قبل از ورود به دانشگاه با کانون تربیتی جهان اسلام آغاز کرد.  پس از شهادت مجید شریف واقفی و کودتای مارکسیست‌ها با گروه مهدویون و گروه توحیدی صف ارتباط پیدا کرد. سال 49 هنوز دانشگاه اصفهان مسجد نداشت. اتاقی بهشان دادند که با تیر و تخته‌های تویش 10 نفر بیشتر جا نمی‌شدند. بچه‌ها خودشان از خانه موکت آوردند تا نماز جماعت برقرار شود. امام جماعت‌شان هم هر روز یکی بود.  علی‌اکبر سه‌شنبه‌ها و مهدی دوشنبه‌ها.

می‌رفتند کتابخانه دانشگاه، کیهان ورزشی می‌خواندند. در تظاهرات دانشجویی شرکت می‌کردند. در مسابقات ورزشی هم به جای هو کردن حریف، ساواکی‌ها را هو می‌کردند. ورزش دکورِ کارشان بود. پوششی برای کارهای سیاسی‌شان. در زیرزمین مسجد علی هم کلاس بوکس داشتند هم کلاس پینگ‌پونگ. فوتبال هم بازی می‌کردند. جمعه‌ها هم برنامه‌شان شرکت در مباحث قرآنی و کلاس‌های مهدویت بود. از لحاظ جسمی آماده‌شان می‌کرد، از لحاظ روحی هم. بچه‌ها هنوز کوچک بودند، قدرت درک مبارزه با شاه را نداشتند. علی‌اکبر  اما بستری فراهم کرده بود که در عمل همه مبارز شده بودند. برنامه داشتند برای تعطیلی بازار و پخش اعلامیه‌های امام.  صبح‌های  زود اعلامیه‌ها را می‌گذاشتند زیر در مغازه‌هایی که از قبل شناسایی‌شان کرده بودند. تمام اینها آموزش‌هایی داشت که توسط آقای پرورش و علی‌اکبر داده می‌شد.

روش کارشان برای تعطیلی بازار اصفهان که جواب داد، بازار تهران را هم تعطیل کردند. اعلامیه‌ای نوشتند که بازار تهران به خاطر اعتراض به مساله 29 بهمن تبریز در فلان روز تعطیل است. به تعداد تکثیر کردند و زیرش نوشتند «عده‌ای از بازاریان تهران» گذاشتند توی پاکت. تمبر شهری هم زدند روی آن؛ گذاشتند توی کارتن عقب پیکان و شب بردند تهران. به تهران که رسیدند هر چند تا نامه را می‌انداختند توی یک صندوق. تعدادی از نامه‌ها را هم با همدستانشان در تهران چسباندند به مغازه‌ها. بازار تعطیل شد، همان روزی که خودشان اعلام کرده بودند. حتی شب رادیو بی بی سی هم اعلام کرد بزرگترین بازار خاورمیانه تعطیل شد. بیانیه‌های مسجد علی را خودش می‌نوشت. آنقدر خوب و قوی بود که می‌شد سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی. بچه‌هایی که می‌شناختندش از روی روزنامه 100تا کپی می‌گرفتند، اما چند هزار تایی توی کشور پخش می‌شد. هم  موج ایجاد می‌کرد هم موج‌ها را از کار می‌انداخت.بیانیه هایش به کردستان هم رسیده بود. زیاد می‌رفت مسافرت. شمال، جنوب، شرق، غرب. هرجا که می‌رسید برای خانواده نامه می‌داد. حلالیت می‌طلبید. از قشنگی دریا و جنگل می‌نوشت. می‌نوشت: البته اینها پیش‌ بهشت هیچ است. شکستن خط دفاعی صهیونیست‌ها، شکست غم‌انگیز اعراب در سال 1346 و از دست رفتن کرانه باختری رود اردن، بیت المقدس، ارتفاعات جولان و صحرای سینا، حمله و پیروزی مصری‌ها در 14 مهر 1352؛ سبب شد تا جواد و علی‌اکبر به طور مشترک کتاب دومین رمضان را نوشتند. تحلیل جنگ اعراب با اسرائیل بود.

انقلاب که شد، دفتر تبلیغات مسجد امام علی(ع) را راه انداخت. جایی شده بود برای صدور اعلامیه‌هایی در حمایت از انقلاب . 22 تا اعلامیه چاپ کرد. معلم انشای حسین خرازی بود در دبیرستان احمدیه. همیشه موضوعات انقلابی برای انشا می‌داد. مدرسه حکیم سنایی و احمدیه از مدارس ملی بودند که شاگردان مبارزی را پرورش دادند. از همان اول خیلی روشن و واضح مخالفت خود را با بنی‌صدر اعلام کرد. اولین روزهایی که بنی‌صدر کاندیدای ریاست جمهوری شد از سابقه،عملکرد و دیدگاه بنی صدر پرسیده بود. با 12 سوال نقاط ضعفش را مشخص کرد. خط و خطوط سیاسی را می‌شناخت‌. از سی‌وسه پل تا پل فلزی را با آقای مطهری قدم می‌زدند. می‌گفت خیلی مهم است مردم بفهمند روحانی هم می‌تواند در چهارباغ قدم بزند، پارک برود، هتل برود و بستنی بخورد...  

آزاداندیش بود؛ بدین معنا که بر اساس اعتقاد راستینی که به عملی و عقلی بودن راه خویش می دید در برابر عقاید، مفاهیم و نظریات دیگران حالتی روشن و گویا داشت. با بررسی دقیق،علمی و مطابق اصول اساسی تفکر صحیح راه‌ها و عقاید خوب را می‌پذیرفت و از مفاهیم و نظریات منحط، خرافی، ضدعلمی و ضد تکاملی دوری می‌جست.راه را بر هر گونه تعصب جاهلانه، خرافی و غیرایده‌آل می بست.

در خانه‌شان همیشه باز بود. بیشتر مواقع مهمان داشتند. خیلی از جلسات توی خانه خودشان برگزار می‌شد. مارکسیست، کمونیست، مجاهدین خلق، انقلابی، بهایی. با همه‌شان جلسه بحث می‌گذاشت. معتقد بود که خلاصه شدن در چیزی که فناپذیر و نـاپــایــدار اسـت، ‌تــزلـزل شخـصیت، ‌جمــودفــکــری و عقب ماندگی ذهنی ایجاد می‌کند و انسان را از آزاد اندیشی و آزادی فکری باز می‌دارد. باید در چیزی خلاصه شد که خود محضر دادگری،‌عدل،‌علم و آزادگی است.

حدود 90 درصد از بچه‌هایی را که برای تحصیل به خارج از کشور خارج از کشور رفته بودند، تحت پوشش قرار می‌داد. قبل از رفتن برای‌شان جلسه می‌گذاشت و یک دوره اصول و عقاید را برای آنها تدریس می‌کرد. آموزش قرائت قرآن هم جزء برنامه‌هایش بود. علاوه بر این آموزش‌های ایدئولوژیک اطلاعات جامعی از کشور مورد نظر و ارتباط با آنها را در اختیار بچه‌ها می‌گذاشت. در آن زمان آقای شریعتی بسیار مطرح بود و علی‌اکبر راجع به شخصیت ایشان با خود شریعتی مباحثه داشت. با تمام افراد صاحب‌نظر در این رابطه گفت‌و‌گو می‌کرد.  هنوز کتاب «تشیع علوی صفوی» شریعتی به اصفهان نیامده بود آن را خریده بود و چندین هفته در جلسات راجع به آن بحث می‌کرد. به دانش‌آموزان می‌داد و پیرامون شخصیت علامه مجلسی که در این کتاب بود، در همه جا صحبت می‌کرد .انسان عصر ما تحقیر شده و آشکارا انسانیتش را از دست داده است. فلسفه‌های جبری مادی نیز بیش از هر چیز زمینه را برای مسخ انسان فراهم آورده‌اند و او را محکوم و مجبور ساختند. خلاقیت و آگاهی او را در شکل‌های گوناگون انکار کردند. می‌گفت بدترین فاجعه قرن، همین فاجعه است!

حلقه وصل ارتباطات بود در ایران! اطلاعات را با نامه از دکتر بهشتی در آلمان می‌گرفت و از همان طریق برای دوستانش در آمریکا می‌فرستاد. آن زمان در نامه‌ها همه‌چیز نوشته نمی‌شد. نامه‌ها را به رمز می‌نوشت.  استاد بود توی این کار.

می‌گفت هر موقع خواستی از دیگران عیبی بگیری، صبح به صبح برو جلو آینه ببین خودت چقدر عیب داری؟! «ویل لکل همزة لمزة»

انقلاب وقتی می‌تواند تداوم داشته باشد که دارای تشکیلات منظم باشد. به داشتن تشکیلات منظم و حیاتی بودن این امر معتقد بود.

از 21 وزیر دوره اول و دوم ریاست جمهوری 13 وزیر اصفهانی بودند. پیگیری‌ها نشان می‌داد همگی از جلسات مذهبی،‌قرآنی و هیات خردسالان بنی فاطمه بودند. جلساتی که آقای پرورش به اتفاق علی‌اکبر برگزار می‌کرد.

جمع‌بندی اطلاعاتش در مورد حصر آبادان این بود که یک خیانتی در حال صورت گرفتن است تا آبادان سقوط کند . شب‌ها تلفنی اطلاعاتش را به دفتر آیت‌الله صدوقی و مدنی منتقل می‌کرد. مقاله‌ای هم تحت این عنوان نوشت:«محاصره آبادان باید شکسته شود» .چند روز بعد سخنرانی امام هم همین بود :‌«حصر آبادان باید شکسته شود.»

ارتباط  زیادش با بزرگان باعث بالا رفتن هوش سیاسی‌اش ‌شده بود.صبح ششم تیرماه با دوستانش درباره اوضاع تحلیل داشتند. علی اکبر گفت: بعد از حذف بنی‌صدر مجاهدین خلق از حرکت‌‌های تئوری به سمت ترور روی می‌آورند. ساعت یک بعدازظهر خبر ترور آقای خامنه‌ای منتشر شد.

یکشنبه هفتم تیرماه 1360، سرچشمه تهران، دفتر مرکزی حزب جمهوری با نمایندگان مجلس و مسوولان اجرایی کشور تشکیل جلسه داده بود. قرار بود جلسه درباره مسائل مهم کشور، انقلاب و حول محور اقتصادی باشد، اما به پیشنهاد حاضران در جلسه، موضوع به بحث درباره ریاست جمهوری تغییر کرد. دبیر کل پشت تریبون رفت:... برادران، این بار دیگر نباید بگذاریم که جز خط امام بر این کشور حاکم شود...صدای مهیبی به گوش رسید، سقف یکپارچه پایین آمد و خاموشی مطلق فضا را ‌پوشاند. روی برگه نوشته بود «من احساس می‌کنم فرد جاسوسی به نام کلاهی در حزب است.» روز پنجم تیرماه این موضوع را روی برگه استعفایش از حزب نوشته بود تا به آقای بهشتی بدهد. بعد از شهادت لباس‌هایش را که از تهران آوردند برگه هنوز توی جیبش بود. بعدها مشخص شد محمد رضا کلاهی، عضو نفوذی بمب گذار ،22 ساله و دانشجوی سال اول رشته برق دانشگاه علم و صنعت بود. او از مدت‌ها پیش در ساختمان حزب رفت‌ و آمد داشت. به دستور سازمان منافقین قبل از شروع جلسه به بهانه نصب کولر، افراد خود را به پشت بام برده و از چند روز قبل میزان مواد منفجره لازم را بررسی و جاسازی کرده بود. بعد از انفجار، کلاهی ایران را به قصد فرانسه ترک کرد.

آثار شهید اژه ای : 1- سلسله انتشارات فرصت در غروب 2- سلسله انتشارات مخصوص دانش پژوهان 3- نقش شخصیت ها در تاریخ (استاد جعفری) 4- دومین رمضان راجع به جنگ اعراب و اسرائیل 5- جزوه شب قدر 6- فقر از دیدگاه اسلام 7- آرامش در بیکرانگی 8- جزوه روانشناسی و فلسفه 9- نقد و بررسی جنبش مسلمانان مبارز و دهها نوار سخنرانی می باشد.


خطکلام شهید
خط

گوشه‌اى از سفارشات من به...

اینک که به خواست خدا براى شرکت در مراسم نماز جمعه در کرمانشاه و سپس ایراد سخنرانى درباره جنگ تحمیلى عراق و شرکت در جبهه‌هاى نبرد جهت گرفتن روحیه و خودسازى بیشتر و در صورت لیاقت کسب درجه شهادت به کرمانشاه می روم خواستم چند نکته را به رسم وصیت براى برادران و خواهران و پدر و مادر گرامى و نیز یاران و هم سنگران بنویسم؛ باشد که در صورت ممکن سهمى هر چند ناچیز در این قیامت الهى داشته باشم، پس از اقرار به وحدانیت خدا و رسالت پیامبران و خاتمیت رسول اکرم (ص) و امامت دوازده امام (ع) که آخرین آنها حضرت مهدى (عج) در پس پرده غیبت است و اعتقاد به ولایت فقیه و ولایت زعیم عالیقدر امام خمینى لازم است تذکر دهم:

این انقلاب تداومش در خط امام است و بس و فعلا گروه هاى زیر  را در خط امام می دانم:

الف) روحانیت بیدار با رهبرى حضرت آیت‌الله بهشتى و مشکینى ب ) حزب جمهورى اسلامى ج) مجاهدین انقلاب اسلامى د) سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و خلاصه سازمان ها و موسسات پیرو ولایت فقیه.

میراث خواران انقلاب که اکثرا در جبهه ملى و نهضت آزادى جمع شده‌اند، خط آنکه سادات‌ وار اسلام را از کشور ما بزدایند فراوان است. هشیار باشید خط امام در این سازمان ها حاکم نیست حتى صادقى اگر در بین‌شان هست امام را و خطش را قبول ندارد.

گروهک هاى خلقى و فدائى و مجاهد و توده‌اى و امثالهم ضربه مهلک به کشور زده و سم خطرناکى هستند و پیروان ناآگاه در آنها مخصوصا مجاهدین زیاد است.

جنبش مسلمانان مبارز،  افکارش التقاطى است و باید هرچه زودتر اصلاح شود و یا تکلیفش مشخص شود و باید هشیار بود در برابر خط آنها ، البته به شدت مجاهدین التقاطى نیستند، ولى اسلام خالص را هم ندارند.

صادق‌ترین افراد همان هایى هستند که از آغاز انقلاب تا کنون هر سختى را تحمل کرده و چوب ارتجاع ، انحصارطلب و خودکامه بر آنها زده شده است. در  رأس آنها بهشتى ، خامنه‌اى ، هاشمى رفسنجانى ، باهنر  قرار دارند که یاران صدیق امام و مشکینى هستند؛ گردانها بچرخند و خط آنها را برگزینند.

خط شوروی همانند خط آمریکاست و این مطلب را سال ها پیش (49) در مقاله اى تحت عنوان اسلام تنها راه حل خاورمیانه گفته‌ام.

تنها و تنها کشور مستقل جهان ، ایران است و حتى کشورهاى مترقى کمى تمایل به شوروى دارند باید ما الگو باشیم نه آنها و ده ها مطلب دیگر که در اعلامیه هاى این دفتر و یا سخنرانی ها و جلسات خصوصى گفته‌ام و برخى از آنها را تاکنون به جهت اوضاع کشور پنهان داشته‌ام و على‌وار سکوت کرده‌ام.

 من در همین‌جا از همه افراد، سازمان ها ، گروهک ها در جناح روحانیت و روشنفکرى که تلقى درستى از خط امام ندارند، تقاضا مى‌کنم فریب تبلیغات را نخورند و در فرصت هاى طلایى ، غرض هاى شخصى را ملاک قرار ندهند (چنانچه در انتخابات چنین شد) که دیگر اگر فریب بخورند، راهى براى علاج باقى نیست.نیز  از  هر کس ، هر گروه که پشت‌سر من است و دروغى گفته به شرطى که پس از روشن شدن حقیقت تکذیب کنند، خواهم گذشت، ولى اگر باز هم تکرار کنند ناراضى از جهان خواهم رفت.

«والسلام »