سردار شهید سیدابراهیم میرکاظمی


سردار شهید سید ابراهیم میرکاظمی

معاون تیپ امام حسین علیه السلام  


شهید سید ابراهیم میرکاظمی، چهارمین فرزند میرکاظم و گوهرجان ایزدیان ، در هفتم خرداد سال 1334 در روستای اسفرجان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه شفیع و دوره راهنمایی را در مدرسه هاتف شهرضا گذراند. او در تعطیلات پدر را در امر کشاورزی یاری می کرد و همیشه مطیع فرمان او بود. در جهت ادامه تحصیل در هنرستان فنی صاحب الزمان(ع) ثبت نام نمود. همیشه نمازش را اول وقت می خواند و به طور مستمر در مسجد شرکت می کرد. به مطالعه و خواندن کتاب های مذهبی و کتاب هایی که ایشان را راهنمایی می کرد، مثل کتاب های استاد مطهری و نهج البلاغه علاقه مند بود. بعد از دریافت دیپلم از هنرستان در سال 1355 به خدمت سربازی رفت. با تشکیل سپاه پاسداران، داوطلبانه عضو این نهاد مقدس گردید

شهید محمد اشکیان

شهید محمد اشکیان

نام پدر: اصغر

تاریخ تولد : ۱۳۴۱/۹/۲۹

محل تولد:خوراسگان

محل شهادت: حاج عمران

تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۵/۲۱


زندگینامه 

سال ۱۳۴۱ در محله «همدانیان اصفهان» فرزند پاک نهادی سر بر بالین مادر نهاد که نامش را محمد گزاردند. در دامان خانواده ای متدین، مذهبی و پاسدار ارزشهای والای انقلاب اسلامی بالید. آن چنان غرق در عشق و سرسپردگی به معشوق حقیقی بود که هنگام نماز از خود بیخود می گشت و تمام خلوص قلبی خود را به پیشگاه ازلی تقدیم می ساخت. او که خود مسحور جذبه عشق الهی بود با رفتار و عبادات زاهدانه خود اهل خانواده و دوستان خود را مبهوت می ساخت. وجود فعال و پر تلاشش افزون بر ادای تکالیف دینی و مذهبی در کارهای عمرانی و اجتماعی نیز مشارکت فعال داشت. در ساخت مسجد «مهدیه خوراسگان» همراه با دوستان و اهالی محل بسیار کوشش کرد. با شروع جنگ تحمیلی و حمله دیوصفتان به خاک پاک وطن، صلای رهبرش را لبیک گفت و به میدانهای جنگ شتافت. آن چنان مشتاق جان فشانی در راه عرض و ناموس میهن خود بود که به گفته پدر مبنی بر بازگشتن او به جمع خانواده و دوستان عمل نکرد و در جواب چنین گفت: برادران در جبهه باید پشتیبان داشته باشند من هم باید به جبهه باز گردم تا رزمندگان دیگر نیز بتوانند به دیدار خانواده خود بشتابند» پایداری ها و ایستادگی هایش در عرصه جنگ و در نبرد با دشمن نهایت سال ۱۳۶۲ با شهادتش بر جریده روز گار ثبت گشت و جاودان. پیکر پاکش پس از ۱۱ سال دوری از آغوش مادر سال ۱۳۷۳ در کنار یاران باوفایش آرمید.

شهید اسدالله ابراهیمی



شهید اسدالله ابراهیمی

از شهدای عملیات محرم در سال 1361


زندگینامه :

در سال ۱۳۳۰ در خانواده ای مذهبی در اصفهان دیده به جهان گشود. روحیات شهید از زبان مادر : از همان کودکی با دیگر فرزندانم فرق داشت پسری خونگرم و مهربان با طبعی بسیار شوخ بود سر حلقه ی بازی بچه های محل بود عصرها شوت های هوایی اش که به مناره معروف بود دیگر بچه ها را به وجد می آورد. اهل ذوق و هنر بود و به نقاشی و طراحی توجه خاص داشت . از جمله نقاشی هایش ترسیم سیمای پدر در حال کشیدن قلیان برای ما بسیار خاطره انگیز است . صدای گرمی داشت و گاه به عنوان مداح هیئت، محفل عزاداری سیدالشهدا علیه السلام را شور و حال دیگری میداد. در امور کشاورزی یار و غمخوار پدر بود. هنگام اوج گیری انقلاب اسلامی فعالیت های انقلابی اش با شعار نویسی بر روی دیوارها آغاز شد و از جمله فعالان تظاهرات و راهپیمایی های ضد رژیم شاهنشاهی بود. هنگامی که تهاجم رژیم بعث عراق به جمهوری اسلامی آغاز گردید پای بوس امام هشتم علی ابن موسی الرضا علیه السلام بودیم و خبر آغاز جنگ که از صدا و سیما پخش گردید دیگر آرام و قرار نداشت. 

سردار شهید محمد جعفری طادی

سردار شهید محمد جعفری طادی

تاریخ تولد : 19/3/1343

نحوه شهادت : اصابت گلوله به سر

تاریخ شهادت : 10/7/1362

محل شهادت : کردستان

مسئولیت : فرمانده گردان


زندگینامه

محمد علی جعفری طادی به سال 1343در روستای طاد به دنیا آمد . نهال وجودش در دامان خانواده ای مذهبی و زحمتکش به سروی بلند قامت مبدل شد. در 4 سالگی از سایه پدر محروم شد. وجود معصومش از همان اوان طفولیت با تازیانه فقر و محرومیت عجین شد، تحصیلات ابتدایی را در محل سکونت به پایان رساند و چون فرزند بزرگ خانواده بود ،بعد از اتمام ابتدایی دوشادوش مادر بزگوارش به کار پرداخت و سرپرستی تنها برادرش را به عهده گرفت . او با سخت کوشی و عزمی راسخ در کارگاه نجاری مشغول به کار شد و در جریان انقلاب اسلامی به امام راحل لبیک گفت و به سیل خروشان مردم پیوست تا بیرق انقلاب بر فراز گسترده ایران به اهتزاز درآید. در این راه با نشر و پخش اعلامیه و پوستر توانست نقش مهمی را ایفا کند. از آنجایی که با فقر و رنج آشنایی دیرنه داشت برای تقسیم زمین بین کشاورزان محروم پیش قدم شد و باتشکیل کتابخانه همراه با شهید بهمن طالبی گام مهمی در آگاه سازی جوانان برداشت  در این راه کتاب‌ها را از منابع مختلف تهیه نمود و آنها را در اختیار عموم به خصوص قشر جوان روستا گذاشت. او با نهادهایی از جمله بسیج ،انجمن اسلامی و کمیته فرهنگی جهاد ، همکاری چشمگیری داشت.بنابراین در سال1360به عضویت بسیج درآمد پس از طی دوره آموزشی به جبهه نور علیه ظلمت به خیل عاشقان شهادت پیوست. در عملیات طریق القدس به عنوان امدادگر شرکت جست .پس از بازگشت از جبهه به پادگان خلیج تهران اعزام شد و برای تبیین اهداف نظام انقلاب اسلامی به مبارزه با منافقین کوردل مبادرت ورزید .پس از اتمام مأموریت در سال 1361 به کردستان اعزام شد و در درگیری‌های متعددی شرکت جست و در یکی از همین درگیری‌ها از ناحیه پا مجروح و بعد از اتمام دوره درمان دوباره به کردستان باز گشت . از آن جا که با منطقه آشنایی کامل داشت در 16/1/1362 به سمت فرماندهی محور حسین آباد – دیواندره انتخاب شد .در روزهای جبهه و مبارزه  خالصانه از خدا می‌خواهد که در واپسین لحظات عمر ،او را از تمام عشق‌ها به جز عشق به او و از تمام امید‌ها به جز امید او ناامید کند . پس از حماسه آفرینی‌های بی شمارو رشادت‌های بی نظیر در منطقه کردستان در مهر ماه 1362 پس از اصابت گلوله به سر به آرزوی دیرینه خود که همان شهادت بود رسید . پژواک نوای حق گویش بر ارتفاعات کردستان طنین افکن شد و پیکر مقدسش چون خورشیدی بر ستیغ قله ایمان تا ابدیت درخشد ، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد .


فرازهایی از وصیت نامه سردار شهید محمد جعفری

هم اکنون که دعوت خدا را لبیک گفته ام ،در سیاهی شب و زیر رگبار مسلسل‌های دشمن وصیت نامه خودرا می‌نویسم .کسی که در راه خدا کوشش و جهاد می‌کند عاشق و عشق زیادی به شهادت دارد و من هم اکنون فرمان رهبر را به جان خریدم و در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل مشغول فعالیت هستم تا باهم این مزدوران شیطان صفت بعثی را از سرزمین خون وشهادت بیرون رانیم . بعد از من راه من را ادامه دهید ونگذارید که سنگر من خالی بماند وتفنگم روی زمین بیفتد و از فرامین رهبر عظیم الشان پیروی کنید و نگذارید که این منافقین ضدخلق بخواهند آشوب کنند . یک توصیه به برادرانم که کاری که می‌کنند برای الله باشد نه برای ریاست . من به خاطر اسلام شهید شدم و به خاطر قرآن نه به خاطر مادیات دنیا و ریاست ، من به همه دوستان و آشنایان توصیه می‌کنم که راه شهیدان را ادامه دهند و نگذارند که این منافقین و مزدوران امریکایی این شیطان صفتان در سنگر هایتان رخنه کنند . پروردگارا از تو می‌خواهم که در لحظه‌های آخر عمر مرا از تمام عشق‌ها به جز عشق به خودت و از تمام امیدها به جز امید به خود ناامید کنی .

۱ نظر

شهیدحسن اسماعیلی

شهید حسن اسماعیلی

نام پدر: اسماعیل

تاریخ تولد : ۱۳۳۳

محل تولد:خوراسگان

تاریخ شهادت: ۱۳۶۰/۶/۱۷

زندگینامه 

سال ۱۳۳۳ صحیفه زندگی اش گشوده گشت. وجود خاکی اش تن پوشی از حریر عشق معبود داشت که در هر مجالی  - در حصار تنهایی اش، در جمع مشتاقانش و در محافل انسش - دوستی معبود را چون خاتمی گران سنگ بر انگشتری وجود بی نشانه خود می نهاد، خوش خلقی اش را از دیگران دریغ نمی کرد و عطر خوش مهر و صفایش همه جا پراکنده بود. چندگاهی در مکتب خوان معرفت نشست و توشه از آن برگرفت‌ لعل تشنه وجودش تنعا فراگیرنده علم و دانش نبود بلکه در اوقات بیکاری نیز در امور فرهنگی ، سیاسی و مذهبی مسجد فعالیت میکرد و عطش درونی اش را فرو می نشاند. همگام با خانواده و دوستان در راهپیمایی و تظاهرات علیه رژیم منحوس پهلوی مشارکت می کرد و بیرق سپید پیروزی اسلام را به عشق شکوفایی انقلاب برمی افراشت.