رضایت خدا ملاک کارتان باشد

یه روز دیدم شهید باقری با سر و وضع خاکی و گلی از در اومدن داخل اتاق گفتم فرمانده چه خبر کجا بودید که این طور خاکی و گلی شدید لبخند ملیحی زد و رفت نشست میدونستم داره از گفتن موضوع خودداری میکنه چند روزی تکرار شد تا اینکه ی شب که شیفت بودم گاه و بی گاه خوابم میبرد و چرت میزدم یک لحظه متوجه شدم سایه ای از جلوی چشمام رد شد وسوسه شدم و سایه رو تعقیب کردم ببینم چکار میکنه دنبالش رفتم دیدم ایشون مشغول نظافت حیاط و سرویسهای بهداشتی هستند خجالت کشیدم و دویدم سمتشون و از ایشون خواستم ادامه کار رو به من بسپرن...
گفتم: شما فرماندهی این کارا وظیفه ماست که نیروی شما هستیم ایشون جواب دادن کاری که واسه رضای خدا باشه جایگاه انسان رو تغییر نمیده من این کارو دوست دارم و انجام میدم چون میدونستم بچه ها نمیذارن انجام بدم قبل از نماز صبح و تو تاریکی انجام میدم. از خودم خجالت کشیدم سرمو پایین انداختم و گفتم به خدا قسم شما خیلی بزرگوارید...

کتاب پسرانه، زندگی به سبک شهدا

استاد ماندگاری با بیان اینکه برای انتقال سریع‌تر پیام، نکات و بخش‌هایی به صورت اجمالی ذکر شده است، گفت: منابع بیشتر در زمینه موضوع برای کسب آگاهی ذکر شده تا بتوانند با مطالعه اطلاعات بیشتری کسب کنند.
وی به محتوای کتاب پسرانه به عنوان جلد دوم مجموعه سبک زندگی به سبک شهدا اشاره کرد و افزود: این اثر را می‌توان الگویی برای جامعه مخاطب پسران دانست که در آن با سبک زندگی شهدا آشنا می‌شوند و همچنین به مطالعه خاطره‌ای می‌پردازند.
رئیس هیأت امنای مؤسسه فرهنگی مطاف عشق با بیان اینکه مطالب کتاب پسرانه در قالب 9 فصل ارائه شده است، گفت: این فصول مطالب و موضوعاتی مانند ازدواج، ارتباط با والدین، دوست و همنشین، تحصیل علم، توبه و جبران اشتباهات، اوقات فراغت و تفریح، اشتغال و کار، تهذیب نفس و دوری از گناه را شامل می‌شود.



پیکسل مدافعان حریم عقیلة العربیم

معرفی پیکسل(نشان سینه)

پیکسل یک نوع سنجاق سینه یا وسیلهء تزئینی است که استفاده از آن در چند سال اخیر در کشور بسیار رواج یافته است. از سویی دیگر، مجموعه هنری ایده های درونی (ربیع) پیکسل  را به عنوان ابزاری تبلیغاتی چیزی شبیه به دیگر وسیله های های تبلیغاتی مانند لیوان (Mug)، تیشرت و ... عرضه می نماید.

علاوه بر این، اخیرا در ایران، استفاده از پیکسل های تزئینی در بین جوان ها گسترش بسیاری پیدا کرده است. به این صورت که هر شخصی که طرفدار گروه موسیقی خاص یا هنرپیشه یا شخص و جمله ای معروف باشد، پیکسل مربوط به آن را می خرد و آن را به کیف یا لباس خود متصل میکند که علاوه بر زیبا تر کردن ظاهر کیف ها، تصوری از سلیقه ی افرادی که از پیکسل استفاده می کنند را به افراد در تماس به آن شخص نشان میدهد.

با اینکه فرهنگ استفاده از پیکسل تا حدود زیادی در بین ایرانیان گسترش یافته؛ اما با این حال هنوز منبع ثابتی برای تهیه ی پیکسل در بین مردم وجود نداشته است. در این میان تنها فروشگاه های کمی به عرضهء پیکسل های از قبل طراحی شده و محدود می پردازند که آن هم به ندرت در معرض دید بوده است.

ربیع با هدف شناخته تر شدن هر چه بیشتر این ابزار تبلیغاتی و زینتی و هم چنین ارتقای نحوه ی فروش پیکسل آماده خدمت رسانی به هنردوستان خوش ذوق و با سلیقه ایران عزیز می باشد.


تی شرت سردار شهید غلامرضا آقاخانی

مشخصات محصول

  • برند : Tricot
  • جنس : تریکو
  • مدل یقه : گرد
  • رنگ : سفید
  • سایز : S ، M ، L ، XL
  • سایر ویژگی ها: استفاده شده از 40 درصد پلی استر ویسکوز و 60 درصد نخ (مناسب برای چهار فصل)
  • وزن : 171 گرم
  • ساخت ایران
  • مدل سایز L را پوشیده است.
  • بسته بندی : تی شرت ها تماما اتوکشی شده و در سلفون قرار داده می شوند
  • گارانتی : تضمین کیفیت پارچه به همراه ضمانت پایداری رنگ + گارانتی تست کالا فروشگاه ربیع( پس گیری کالا در صورت وجود اشکال )
  • طرح ها توسط گرافیک کاران جوان و حرفه ای طراحی شده است.
  • ارسال تهران هر روز باارسال شهرستان با پست سریع هر روز

کربلا رفتن بس ماجرا دارد

در عملیات محرم ،چند نفر از بچّه ها آن طرف رودخانه «دویرج». مجروح شده بودند. یکی از بچّه ها به نام مصطفی مطلبی (در عملیات های بعدی شهید شد.) رفته بود کنار این چند نفر مجروح و همانجا مانده بود ، بی سیم زد به ما که چند نفر از بچّه ها زخمی شدند و نمی تواند حرکت کنند و اینجا ماندند. منطقه هم ناامن است، به هر طریقی هست بیایید و مجروحین را ببری.د ما گفتیم:« شما همانجا بمانید تا هوا تاریک شود .» چون در دید دشمن بودیم، نمی توانستیم روز برویم. چند ساعتی گذشت. دیدیم مصطفی چند تیوپ و تخته چوب پیدا کرد و آورد گفت: «بیایید اینها را به هم ببنیدیم.» بستم و قایقی درست کردیم و شب از آب عبور کردیم رفتیم و این چند نفر برادر زخمی را آوردیم. شب بود تا جایی که می دیدیم منطقه را گشتیم و کسی را پیدا نکردیم. ما فکر کردیم که مجروحی باقی نمانده است. در نقطه ی رهایی، دو الی سه روز مانده بودیم ،که یک شب صدای ناله ای به گوشمان رسید .حالا نمی دانستیم از کدام طرف است. هوا که روشن شد، رفتیم اطراف را گشت بزنیم تا ببینیم صدای ناله ی دیشب از کجا می آمده و چه کسی مجروح شده نزدیک رودخانه، فاصله بین رودخانه و محل استقرارمان دو نفر زخمی ،یکی نزدیک رودخانه و یکی با فاصله ای دورتر افتاده بودند. وقتی رسیدیم بالای سرشان، دیدیم یکی پایش تیر خورده و شکسته و یکی هم چشمانش ترکش خورده و جایی را نمی دید تعجّب کردیم که این دو برادر چطور از آب عبورکردند، مسیری حدود 6 الی 7 کیلومتر را آمده بودند آن هم تشنه و گرسنه و با این وضعیت و خودشان را تا اینجا رساندند؟ برادری که پایش شکسته بود از گردان خودمان بود. ماجرا ی آنها را جویا شدیم، گفتند:« که در میدان مین عراقی ها جا ماندند و ما آنها را ندیده بودیم. آن برادری که چشمانش ترکش خورده، جایی را نمی دید و آن یکی که در منطقه در حال پیدا کردن راهی برای برگشت بوده، آن نابینا را می بیند .بنابراین برادر مجروح نابینا آن یکی را کول می کند و با راهنمایی برادر پاشکسته، 6 الی 7 کیلومتر از میان جنگل و رودخانه عبور می کنند تا می رسند این طرف آب ، برادر پاشکسته تا نگاهش به من افتاد، ابتدا کمی عصبانی و ناراحت شد که چرا آنها را جا گذاشتیم، بعد وقتی ازش پرسیدیم که حالت چطور است، با ناله گفت:« این کربلا رفتن بس ماجرا ها دارد» و ایشان کسی نیست جز آقای جبل عامری.
راوی: عباس مطلبی ، اسناد شفاهی