( برای دریافت پوستر در ابعاد و کیفیت اصلی کلیک کنید )
سردار شهید حاج حسن شاطری
رئیس ستاد بازسازی لبنان
برای دریافت پوستر های بیشتر و مستند به ادمه مطلب مراجعه کنید
زندگی نامه:
شهید حاج حسن شاطری در تیرماه سال 1341 در خانوادهای مذهبی در سمنان به دنیا آمد. همان سربازانی که در گهواره بودند و چشم امید امام؛ انقلاب که پا گرفت، همزمان با عمر نهضت جوانی 16 ساله شده بود که با هر اعلامیه امام در اعتراض به رژیم منحوس پهلوی، به خیابانها میآمد و ندای سقوط پهلوی را همصدا با همه سربازان امام سر میداد، فریادشان به ثمر نشست و انقلاب پیروز شد.
چند ماهی از انقلاب نگذشته بود که با فرمان تشکیل بسیج مستضعفین، به بسیج پیوست، سال 59 بود که سردشت به دست عناصر ضدانقلاب افتاد، عاشق جهاد بود؛ فرصت را غنیمت شمرد به سردشت رفت. دیری نپایید که با توجه به تواناییها، مسئول تدارکات سپاه سردشت شد. فرماندهی گردان در سال 60، مسئول تدارکات قرارگاه حمزه سیدالشهدا در سال 62، مسئول تدارکات، عملیات و رئیس ستاد لشکر استقراری سردشت در سال 63، مسئول عملیات سردشت در سال 64 تا 66، مسئول فنی مهندسی قرارگاه حمزه سیدالشهدا در سال 67، معاونت مهندسی قرارگاه حمزه سیدالشهدا سال 69 و همچنین فرمانده مهندسی سپاه اصفهان از جمله مسئولیتهایی بود که با توجه به تواناییهایش به عهده او گذارد.
مهندس حسن شاطری معروف به «حسام خوشنویس»، در آخرین مسوولیت خود عهده دار معاونت مهندسی سپاه قدس بود. پس از جنگ سی و سه روزه و آسیب به جنوب لبنان و مناطق شیعه نشین، وی رئیس ستاد بازسازی لبنان شد. او در این بازسازی نه تنها به بازسازی اماکن متعلق به شیعیان همت داشت بلکه ابتدا کلیسا ها و مساجد اهل سنت را بازسازی کرد. بازسازی و تعمیر پل ها و جاده های آسیب دیده در جنگ و ساخت اماکن فرهنگی و مذهبی برای شیعیان و مردم لبنان از اقدامات با برکت این شهید بزرگوار است. ساخت بوستان ها برای کودکان جنگ زده لبنان، بذر محبت انقلاب اسلامی در دل کسانی بود که باغبان آن شهید شاطری است.گفتنی است شهید شاطری قبل از لبنان نیز عهده دار پروژه های عمرانی در افغانستان جنگ زده بود.
سرانجام نیز این سردار رشید اسلام 24 بهمن ماه 1391 و در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله با اصابت تیر حامیان و مزدوران رژیم صهیونیستی به قلبش مزد صرف عمر خود در عرصه جهاد را با نوشیدن شربت شهادت گرفت.
سردار شهید حسن شاطری یا همان حسام خوشنویس، رئیس ستاد بازسازی ایران در لبنان از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس بود که در امور مهندسی جنگ، راهسازی و جادهسازی در مناطق جنگی فعالیت داشت.
وی پس از جنگ تحمیلی نیز در افغانستان و سپس بعد از جنگ ۳۳ روزه رژیم صهیونیستی علیه لبنان، در جنوب این کشور مسئولیت هیئت ایرانی بازسازی جنوب لبنان را بر عهده داشت. نگاه پسر شهید شاطری را به پدرش را در ادامه بخوانید.
شهید شاطری در مبارزه با سلفی ها چگونه به شهادت رسیدند؟
شهید شاطری در تاریخ بیست و سوم بهمن ماه سال ۱۳۹۱ در حلب سوریه به شهادت رسیدند. ایشان پیش از این در لبنان بودند و پس از جنگ ۳۳ روزه جهت بازسازی و اقدامات اجرایی به لبنان اعزام شده بودند. پس از آغاز درگیریها در جبهه سوریه، ایشان وارد سوریه شدند و در معرکه درگیریهای سوریه به شهادت رسیدند. خبری که از نحوه شهادت ایشان به ما رسیده است، حضور ایشان در بطن درگیریها و جنگ در سوریه بوده است.
ماموریت شهید شاطری در سوریه ماموریت سازندگی بود یا ماموریت نظامی؟
ایشان در زمان جنگ در لبنان در اینباره اینگونه اظهار می کردند که در حال حاضر جبهه جنگ ایران، لبنان است. ایشان همیشه میگفتند که این موشکهایی که در لبنان فرود میآید باید در ایران بنشیند! اما به سبب اینکه لبنان جبهه مقاومت و سنگر ایران است، در لبنان جنگ صورت گرفته است و به همین دلیل هم باید در این جبهه از لبنان دفاع کنیم.
ایشان بالاخره حدود ۳۲ سال زحمت میکشیدند که لبنان ساخته شود. درباره سوریه هم نظرشان همین بود. شهید شاطری معتقد بودند که ما باید برای بازسازی به سوریه و لبنان برویم و در ابتدای امر نیز با همین نیت وارد سوریه شدند. اما بعدها نوع ماموریت ایشان در سوریه تغییر کرد. شرایط سوریه و تجربه ایشان در جریان جنگ تحمیلی ایران باعث شد که در میانه راه ایشان به حوزههای نظامی وارد شوند و ماموریتشان صبغه نظامی بگیرد.
با توجه به اینکه شما در کنار پدرتان در سوریه و لبنان حضور داشتید، زاویه دید شهید شاطری به بحث حضور نیروهای ایرانی در سوریه و ارتباط آن با نظریه صدور انقلاب اسلامی را چگونه میدیدید؟
بعد از شروع جنگ سوریه ایشان برای بازسازی اطراف حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) که مردم آنجا را ترک کرده بودند، آمدند تا مردم به آن مناطق بازگردند و آن مناطق خالی از سکنه نباشد. کارهایی که ایشان در آن مناطق انجام می دادند کارهای به ظاهر سادهای بود که برای زندگی مردم و بازگشتن آنها به منطقه لازم بود. بهعنوان مثال ایشان در منطقه زینبیه پارکی درست کردند که مردم بتوانند از آن بهره ببرند. در لبنان هم عمده کار ایشان در خصوص بازسازی در جنوب و مناطق همجوار پس از جنگ ۳۳ روزه بود. عمده کار ایشان این بود اما اولویت کار ایشان معرفی ایران بود. ایشان اعتقاد داشتند که لبنان مرکز و مرز ورود فرهنگ غرب به دنیای اسلام و خصوصا ایران است. ایشان همواره میگفتند که ما باید کاری کنیم که ایران در لبنان الگو باشد تا در این تعامل و تقابل ایران بهعنوان یک الگوی اسلامی معرفی شود. اکثر کارهایی که ایشان انجام می دادند نیز در ارتباط با این فکر ایشان بود. در این راستا کیفیت کار نیز مهم بود. ایشان تاکید داشتند کارهایی که در لبنان به نام ایران انجام میشود، به بهترین صورت باشد. در حال حاضر پس از گذشت ۹ سال از حضور ایشان در سال ۲۰۰۶ ، کارهایی که به نام ایران و ایرانی انجام میشود، به نوعی یادآور کیفیت و الگوسازی است. وزیر راه لبنان هم در اینباره در یکی از مصاحبه هایشان به این نکته اشاره کردند که نوع راه سازی ایران در لبنان، الگویی به ما داده است که ما با هر پیمانکار یا کشوری وارد کار شویم، این الگو را بهعنوان معیار و میزان در نظر میگیریم.
ایشان را در این راه چقدر موفق ارزیابی میکنید؟
عملکرد ایشان بهنظر من بسیار خوب بود. عملکرد ایشان تبدیل به یک الگو در لبنان شد. بسیاری از کشورها مثل عربستان، امارات و… در لبنان برای بازسازی حضور داشتند. این کشورها روی زمین کار نمی کردند و تنها از دولت پول دریافت میکردند. اما شهید شاطری روی زمین کار می کرد و با این شیوه کار باعث شد که این کشورها به نوعی رقابت بیفتند. همه جا نام ایران بود و این باعث شده بود که رقابت برای سازندگی و بازسازی لبنان بین کشورهای مختلف جاری شود. به گفته حجتالاسلام پناهیان خیلی مهم است که انسان به دست چه کسی شهید شود. شهید شاطری به دست اشقی الاشقیا شهید شد. کسانی که اسم شمر و یزید را روی خودشان می گذارند، حاجی ما را شهید کردند. من به همه احترام می گذارم ولی فاصلهها زیاد است. بیایید این را باور کنیم. آقا یکی از نوادر کسانی که می توانست شما را، انقلاب را، امام را، به جهان معرفی کند از دست دادیم، به این سادگی جایش پر نمی شود! به امام زمان تسلیت می گویم کسی را که برای خدمت به شیعیان مظلوم مرز نداشت، از دست دادیم. به این سادگی جایش پر نمی شود مگر به عنایت شما. سیاست شهید شاطری چه در سوریه و چه در لبنان، چه در حوزه امور اجرایی و بازسازی و چه حتی در اجرای امور فرهنگی بر این بود که این کارها و پروژهها بهگونهای انجام شود که محرومین از آن بیشترین بهره را ببرند.به این نحو که اگر جادهای در دست احداث بود، شهید شاطری مسیر آن را بهگونهای انتخاب میکردند که محرومین از آن استفاده بیشتری ببرند. این سرخط و محور اصلی فعالیتها و سیاستهای شهید بود.
مهندس حسن شاطری معروف به «حسام خوشنویس»، در آخرین مسوولیت خود عهده دار معاونت مهندسی سپاه قدس بود. پس از جنگ سی و سه روزه و آسیب به جنوب لبنان و مناطق شیعه نشین، وی رئیس ستاد بازسازی لبنان شد. او در این بازسازی نه تنها به بازسازی اماکن متعلق به شیعیان همت داشت بلکه ابتدا کلیسا ها و مساجد اهل سنت را بازسازی کرد. بازسازی و تعمیر پل ها و جاده های آسیب دیده در جنگ و ساخت اماکن فرهنگی و مذهبی برای شیعیان و مردم لبنان از اقدامات با برکت این شهید بزرگوار است. ساخت بوستان ها برای کودکان جنگ زده لبنان، بذر محبت انقلاب اسلامی در دل کسانی بود که باغبان آن شهید شاطری است.گفتنی است شهید شاطری قبل از لبنان نیز عهده دار پروژه های عمرانی در افغانستان جنگ زده بود.
سرانجام نیز این سردار رشید اسلام 24 بهمن ماه 1391 و در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله با اصابت تیر حامیان و مزدوران رژیم صهیونیستی به قلبش مزد صرف عمر خود در عرصه جهاد را با نوشیدن شربت شهادت گرفت.
خاطره مادر شهیدان مغنیه از شهید شاطری
بهار را لبنان باشی و بخواهی بوی بهار را استشمام کنی، باید به خانههای باصفای شهدا سری بزنی و عطر بهشت را در لبخند مادران شهدا استشمام کنی.
یکی از این خانههای بهاری، خانه باصفای سادهای است که مانند بهشتی بر روی زمین جای گرفته. خانه «حاج عماد»، سردار بزرگ مقاومت، خانه ساده روستایی است که به صفای مادر بزرگوار سه شهید مزین است. مادر «جهاد، فواد و عماد» مادر مردانی است که به قول خودش پسرانش را برای شهادت تربیت کرده بود.
مادر سه شهید، آنها را در این خانه بزرگ کرده و از هر سوی این خانه خاطرهای شیرین دارد.
عماد 13 ساله بوده که شاگرد بنای این خانه روستایی میشود و خانهای چنین با صفا به دستان این اسطوره مقاومت ساخته میشود.
مادر عماد به وسعت زیبایی باغچه خانهاش خاطره بسیار دارد ولی خاطرهای شنیدنی از شهید بازسازی لبنان مهندس حسن شاطری از زبان او شنیدنی است؛
میگوید بعد از جنگ سی وسه روز شنیده بودم که مهندسی از ایران برای مدیریت و در دست گرفتن کار بازسازی به لبنان آمده اما او را نمیشناختم. تخریب جنگ زیاد بود و نگرانی ما هم در آن شرایط بسیار. خرابیها باید زودتر آباد میشد و مردم باید زودتر سر و سامان میگرفتند. یک سال قبل از شهادت عماد بود، روزی نگرانیم را به او گفتم که در این شرایط مهندسی که از ایران آمده چگونه میتواند این همه کار را انجام دهد؟ حاج عماد لبخندی زد و گفت: «خیالتون راحت باشه کسی آمده که بهترین فرد برای این کار است.»
بعد یکسال و در زمان شهادت عماد روند بازسازی به قدری خوب پیش رفته بود که دیگر همه جا مهندس ایرانی را میشناختند؛ کسی که بی وقفه کار کرده بود و خرابیها زودتر از حد تصور همه آباد شده بود.
مهندس حسام بعد شهادت حاج عماد برای عرض تسلیت همراه مسئولین ایرانی به خانه ما که آمد اولین بار بود که او را میدیدم. خانه شلوغ بود و همه به احترام او برخواستیم. در این مدت آنقدر تعریف او را شنیده بودیم که دوست داشتم او را از نزدیک ببینم. مهندس تا مرا دید، نزد من آمد وگفت : مادر، از شما تقاضایی دارم. صمیمیت کلامش بر جانم نشست وقتی مرا «مادر» خطاب کرد. گفتم : بفرمایید. گفت: «اگر میشه از این جایی که ایستادید چند قدم آنطرفتر بروید.» با تعجب گفتم: «حتما» و یک قدم عقب رفتم . ایشان با حضور آن همه مسئولین وجمع رسمی، بر زمین نشست و بر جای قدمهایم بوسه زد.
همه جمع منقلب شدند و من شرمنده تواضع ایشان. چون باید مقام ایشان را در لبنان بدانی و احترامی که همه ما برای ایشان قائل بودیم و بدانی که کار ایشان چقدر تواضع و صمیمیت به همراه داشت. ایشان برخاست و گفت: «شنیدهام بهشت زیر پای شماست.»
گفتوگو با فرزند شهید شاطریبهار را لبنان باشی و بخواهی بوی بهار را استشمام کنی، باید به خانههای باصفای شهدا سری بزنی و عطر بهشت را در لبخند مادران شهدا استشمام کنی.
یکی از این خانههای بهاری، خانه باصفای سادهای است که مانند بهشتی بر روی زمین جای گرفته. خانه «حاج عماد»، سردار بزرگ مقاومت، خانه ساده روستایی است که به صفای مادر بزرگوار سه شهید مزین است. مادر «جهاد، فواد و عماد» مادر مردانی است که به قول خودش پسرانش را برای شهادت تربیت کرده بود.
مادر سه شهید، آنها را در این خانه بزرگ کرده و از هر سوی این خانه خاطرهای شیرین دارد.
عماد 13 ساله بوده که شاگرد بنای این خانه روستایی میشود و خانهای چنین با صفا به دستان این اسطوره مقاومت ساخته میشود.
مادر عماد به وسعت زیبایی باغچه خانهاش خاطره بسیار دارد ولی خاطرهای شنیدنی از شهید بازسازی لبنان مهندس حسن شاطری از زبان او شنیدنی است؛
میگوید بعد از جنگ سی وسه روز شنیده بودم که مهندسی از ایران برای مدیریت و در دست گرفتن کار بازسازی به لبنان آمده اما او را نمیشناختم. تخریب جنگ زیاد بود و نگرانی ما هم در آن شرایط بسیار. خرابیها باید زودتر آباد میشد و مردم باید زودتر سر و سامان میگرفتند. یک سال قبل از شهادت عماد بود، روزی نگرانیم را به او گفتم که در این شرایط مهندسی که از ایران آمده چگونه میتواند این همه کار را انجام دهد؟ حاج عماد لبخندی زد و گفت: «خیالتون راحت باشه کسی آمده که بهترین فرد برای این کار است.»
بعد یکسال و در زمان شهادت عماد روند بازسازی به قدری خوب پیش رفته بود که دیگر همه جا مهندس ایرانی را میشناختند؛ کسی که بی وقفه کار کرده بود و خرابیها زودتر از حد تصور همه آباد شده بود.
مهندس حسام بعد شهادت حاج عماد برای عرض تسلیت همراه مسئولین ایرانی به خانه ما که آمد اولین بار بود که او را میدیدم. خانه شلوغ بود و همه به احترام او برخواستیم. در این مدت آنقدر تعریف او را شنیده بودیم که دوست داشتم او را از نزدیک ببینم. مهندس تا مرا دید، نزد من آمد وگفت : مادر، از شما تقاضایی دارم. صمیمیت کلامش بر جانم نشست وقتی مرا «مادر» خطاب کرد. گفتم : بفرمایید. گفت: «اگر میشه از این جایی که ایستادید چند قدم آنطرفتر بروید.» با تعجب گفتم: «حتما» و یک قدم عقب رفتم . ایشان با حضور آن همه مسئولین وجمع رسمی، بر زمین نشست و بر جای قدمهایم بوسه زد.
همه جمع منقلب شدند و من شرمنده تواضع ایشان. چون باید مقام ایشان را در لبنان بدانی و احترامی که همه ما برای ایشان قائل بودیم و بدانی که کار ایشان چقدر تواضع و صمیمیت به همراه داشت. ایشان برخاست و گفت: «شنیدهام بهشت زیر پای شماست.»
سردار شهید حسن شاطری یا همان حسام خوشنویس، رئیس ستاد بازسازی ایران در لبنان از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس بود که در امور مهندسی جنگ، راهسازی و جادهسازی در مناطق جنگی فعالیت داشت.
وی پس از جنگ تحمیلی نیز در افغانستان و سپس بعد از جنگ ۳۳ روزه رژیم صهیونیستی علیه لبنان، در جنوب این کشور مسئولیت هیئت ایرانی بازسازی جنوب لبنان را بر عهده داشت. نگاه پسر شهید شاطری را به پدرش را در ادامه بخوانید.
شهید شاطری در مبارزه با سلفی ها چگونه به شهادت رسیدند؟
شهید شاطری در تاریخ بیست و سوم بهمن ماه سال ۱۳۹۱ در حلب سوریه به شهادت رسیدند. ایشان پیش از این در لبنان بودند و پس از جنگ ۳۳ روزه جهت بازسازی و اقدامات اجرایی به لبنان اعزام شده بودند. پس از آغاز درگیریها در جبهه سوریه، ایشان وارد سوریه شدند و در معرکه درگیریهای سوریه به شهادت رسیدند. خبری که از نحوه شهادت ایشان به ما رسیده است، حضور ایشان در بطن درگیریها و جنگ در سوریه بوده است.
ماموریت شهید شاطری در سوریه ماموریت سازندگی بود یا ماموریت نظامی؟
ایشان در زمان جنگ در لبنان در اینباره اینگونه اظهار می کردند که در حال حاضر جبهه جنگ ایران، لبنان است. ایشان همیشه میگفتند که این موشکهایی که در لبنان فرود میآید باید در ایران بنشیند! اما به سبب اینکه لبنان جبهه مقاومت و سنگر ایران است، در لبنان جنگ صورت گرفته است و به همین دلیل هم باید در این جبهه از لبنان دفاع کنیم.
ایشان بالاخره حدود ۳۲ سال زحمت میکشیدند که لبنان ساخته شود. درباره سوریه هم نظرشان همین بود. شهید شاطری معتقد بودند که ما باید برای بازسازی به سوریه و لبنان برویم و در ابتدای امر نیز با همین نیت وارد سوریه شدند. اما بعدها نوع ماموریت ایشان در سوریه تغییر کرد. شرایط سوریه و تجربه ایشان در جریان جنگ تحمیلی ایران باعث شد که در میانه راه ایشان به حوزههای نظامی وارد شوند و ماموریتشان صبغه نظامی بگیرد.
با توجه به اینکه شما در کنار پدرتان در سوریه و لبنان حضور داشتید، زاویه دید شهید شاطری به بحث حضور نیروهای ایرانی در سوریه و ارتباط آن با نظریه صدور انقلاب اسلامی را چگونه میدیدید؟
بعد از شروع جنگ سوریه ایشان برای بازسازی اطراف حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) که مردم آنجا را ترک کرده بودند، آمدند تا مردم به آن مناطق بازگردند و آن مناطق خالی از سکنه نباشد. کارهایی که ایشان در آن مناطق انجام می دادند کارهای به ظاهر سادهای بود که برای زندگی مردم و بازگشتن آنها به منطقه لازم بود. بهعنوان مثال ایشان در منطقه زینبیه پارکی درست کردند که مردم بتوانند از آن بهره ببرند. در لبنان هم عمده کار ایشان در خصوص بازسازی در جنوب و مناطق همجوار پس از جنگ ۳۳ روزه بود. عمده کار ایشان این بود اما اولویت کار ایشان معرفی ایران بود. ایشان اعتقاد داشتند که لبنان مرکز و مرز ورود فرهنگ غرب به دنیای اسلام و خصوصا ایران است. ایشان همواره میگفتند که ما باید کاری کنیم که ایران در لبنان الگو باشد تا در این تعامل و تقابل ایران بهعنوان یک الگوی اسلامی معرفی شود. اکثر کارهایی که ایشان انجام می دادند نیز در ارتباط با این فکر ایشان بود. در این راستا کیفیت کار نیز مهم بود. ایشان تاکید داشتند کارهایی که در لبنان به نام ایران انجام میشود، به بهترین صورت باشد. در حال حاضر پس از گذشت ۹ سال از حضور ایشان در سال ۲۰۰۶ ، کارهایی که به نام ایران و ایرانی انجام میشود، به نوعی یادآور کیفیت و الگوسازی است. وزیر راه لبنان هم در اینباره در یکی از مصاحبه هایشان به این نکته اشاره کردند که نوع راه سازی ایران در لبنان، الگویی به ما داده است که ما با هر پیمانکار یا کشوری وارد کار شویم، این الگو را بهعنوان معیار و میزان در نظر میگیریم.
ایشان را در این راه چقدر موفق ارزیابی میکنید؟
عملکرد ایشان بهنظر من بسیار خوب بود. عملکرد ایشان تبدیل به یک الگو در لبنان شد. بسیاری از کشورها مثل عربستان، امارات و… در لبنان برای بازسازی حضور داشتند. این کشورها روی زمین کار نمی کردند و تنها از دولت پول دریافت میکردند. اما شهید شاطری روی زمین کار می کرد و با این شیوه کار باعث شد که این کشورها به نوعی رقابت بیفتند. همه جا نام ایران بود و این باعث شده بود که رقابت برای سازندگی و بازسازی لبنان بین کشورهای مختلف جاری شود. به گفته حجتالاسلام پناهیان خیلی مهم است که انسان به دست چه کسی شهید شود. شهید شاطری به دست اشقی الاشقیا شهید شد. کسانی که اسم شمر و یزید را روی خودشان می گذارند، حاجی ما را شهید کردند. من به همه احترام می گذارم ولی فاصلهها زیاد است. بیایید این را باور کنیم. آقا یکی از نوادر کسانی که می توانست شما را، انقلاب را، امام را، به جهان معرفی کند از دست دادیم، به این سادگی جایش پر نمی شود! به امام زمان تسلیت می گویم کسی را که برای خدمت به شیعیان مظلوم مرز نداشت، از دست دادیم. به این سادگی جایش پر نمی شود مگر به عنایت شما. سیاست شهید شاطری چه در سوریه و چه در لبنان، چه در حوزه امور اجرایی و بازسازی و چه حتی در اجرای امور فرهنگی بر این بود که این کارها و پروژهها بهگونهای انجام شود که محرومین از آن بیشترین بهره را ببرند.به این نحو که اگر جادهای در دست احداث بود، شهید شاطری مسیر آن را بهگونهای انتخاب میکردند که محرومین از آن استفاده بیشتری ببرند. این سرخط و محور اصلی فعالیتها و سیاستهای شهید بود.
آخرین پیام تبریک نوروزی شهید شاطری
خدایا، شکر که فرصت دادی در مزرعه عمر بکاریم…
ألسّلامُ علی ربیعُ الانام و نضرة الایام
سلام بر بهار و شکوفایی مردمان و شادابی و نشاط روزگاران – سال نو بر شما و خانواده محترمتان مبارک باد
بنام خداوندی که بدیع است و هر روز و هر لحظه خلقی نو و نوروزی جدید میآفریند ولا یشغله شأنٌ عن شأن!
یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبّر اللیل و النّهار
و یا محوّل الحول والاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال
خداوندا در آخرین دقایق سال، ترا شکر و سپاس می گزاریم که فرصت و نعمت حیات را در این سال نیز نصیب و روزی فرمودی و فرصت دادی تا در مزرعه عمر بکاریم و اینک که طبیعت در طلیعه بهار، جان و حیات دوباره مییابد، ما نیز بر بهار جانها، آن امام معصوم و قطب عالم امکان سلام و درود میفرستیم و سال نو را با تجدید عهد و ارادت به آن ذخیره الهی آغاز میکنیم و از خداوند مسئلت مینمائیم که نصیب و روزیمان را از برکات و هدایتهای آن امام هادی بیش از پیش قرار دهد و جان ما را زنده و بهاری و شادابی و نشاط ما را در ظلّ هدایتها و برکات ایشان مستدام و مستمر نماید:
ألسّلامُ علی ربیعُ الانام و نضرةُ الایّام, سلام بر بهار و شکوفایی مردمان و شادابی و نشاط روزگاران.
امیرالمؤمنین علیه السلام در کلامی نورانی میفرمایند: «تعلّموا القرآن فانّه ربیع القلوب» قرآن را یاد بگیرید، که به راستی قرآن بهار دلها است.
آیهای از قرآن کریم به یادم آمد که خداوند سبحان از مؤمنین میخواهد که خدا و رسولش را اجابت کنند تا زنده شوند : “یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم”, ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا و رسولش را اجابت کنید، آنگاه که شما را میخوانند برای آنچه شما را حیات و زندگی میبخشد!
و به قول ملّای رومی که میگوید:
مسلمانان، مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید, که کفر از شرم یار من مسلمانوار میآید
برون شو ای غم از سینه که لطف یار میآید, تو هم ای دل ز من گم شو که آن دلدار میآید
نگویم یار را شادی که از شادی گذشتست او, مرا از فرط عشق او ز شادی عار میآید
مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید, که کفر از شرم یار من مسلمانوار میآید
برو ای شکر کین نعمت ز حد شکر بیرون شد, نخواهم صبر گرچه او گهی هم کار میآید
روید ای جمله صورتها که صورتهای نو آمد, علمهاتان نگون گردد که آن بسیار میآید
در و دیوار این سینه همی درد ز انبوهی, که اندر در نمیگنجد پس از دیوار میآید
پس بهار به طبیعت جان میبخشد و امام به مخلوقات و قرآن به قلب و جان انسانها…
بیائید برای سال آینده از خدا بخواهیم ما را توان و قوتی مضاعف عطا فرماید تا رابطهمان را با امام علیه السلام و کتاب و در واقع با آن دو ثقل، کتاب و عترت که پدر امّت، رسول اکرم (ص) به آنها مکرراَ وصیت و سفارش مینمود ترمیم و اصلاح نمائیم تا در سایه آن حیاتی نیکو و مبارک بیابیم.
اعتراف کنیم که هم در شناخت و اتباع از امام علیه السلام قصور داشته و داریم و هم در شناخت و اتباع از کتاب خدا، بطوریکه امام امیرالمؤمنین علیه السلام کسی را نمی یافت که حتی درد دلش را باو بگوید و نالههایش را با چاه نجوا میکرد و رسول اکرم (ص) نیز به تصریح قرآن کریم شکایت میکرد که: وقال الرسولٍ یا ربّ إنّ قومی اتّخذوا هذاالقرآن مهجوراَ. در آن روز رسول به شکوه و شکایت در پیشگاه خداوند عرض میکند: بارالها، تو آگاهی که امّت من این قرآن را به کلی متروک و رها کردند!!
بیاییم از خداوند سبحان و ذوات مقدس رسول اکرم و ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین استمداد بجوییم ما را بر این تصمیم و عزم یاری فرمایند تا رابطه خویش را با کتاب و عترت متحول نمائیم و مسلمانیمان را تجدید نمائیم و از برکات و ذخایر این دو منبع پربرکت و لایتناهی بیش از پیش بهرهمند شویم و ارتزاق نمائیم و از آن حیات پاک و طیبه موعود حظّ و نصیبی بیابیم.
این مقاله را تقدیم و برای خود و همه دوستان و همه امّت اسلام در سال آینده همه برکات قرآن و عترت را آرزو مینمایم و امیدوارم جهان اسلام در زیر سایه پربرکت این دو ثقل عظیم، به مجد و عظمت درخور شأن آن رسول و آن مکتب الهی نایل آید.
مهجوریت قرآن
قرآن کتابی است که با نام خدا آغاز میشود و با نام مردم پایان می پذیرد. کتابی آسمانی است اما ــ بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی میپندارند و بیایمانان امروز قیاس میکنند ــ بیشتر توجهاش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد!
کتابی است که نام بیش از ۷۰ سورهاش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از ۳۰ سورهاش از پدیدههای مادی و تنها ۲ سورهاش از عبادات ! آن هم حج و نماز! کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست…
کتابی است که نخستین پیامش خواندن است و افتخار خدایش به تعلیم وتعلم انسان با قلم…آن هم در جامعهای و قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت مطرح نیست…
این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایهاش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسبابکشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و … شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند…
و بالآخره، اینکه میبینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش دادهاند و نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستانهای ما به گوش میرسد… قرآن! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساختهام که هر وقت در کوچهمان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند “چه کس مرده است ؟”چه غفلت بزرگی که میپنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است!
قرآن! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزهنشین مبدل کردهام. یکی ذوق میکند که ترا بر روی برنج نوشته، یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده، یکی ذوق می کند که ترا با طلا نوشته، یکی به خود میبالد که ترا در کوچکترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعاً خدا ترا فرستاده تا موزهسازی کنیم؟
قرآن! من شرمنده توأم اگر حتی آنان که تو را میخوانند و ترا میشنوند، آن چنان به پایت مینشینند که خلایق به پای موسیقیهای روزمره مینشینند…! اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد میزنند “احسنت…!” گویی مسابقه نفس است…
قرآن! من شرمنده توأم اگر به یک فستیوال مبدل شدهای. حفظ کردن تو با شماره صفحه ، خواندن تو از آخر به اول ، یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کردهاند، حفظ کنی، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند.
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو… آنان که وقتی ترا میخوانند چنان حظ میکنند، گویی که قرآن همین الآن به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کردهایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم…
هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز. زندگیتان سرشار از نور و امید و شادی، نفستان گرم، حیاتتان پر رونق، سایه خدا و اولیائش بر زندگیتان مستدام و رضای حق همراه.
سال نو بر شما و خانواده محترمتان مبارک و حسن عاقبت نصیبتان باد!
ارادتمند و ملتمس دعا
م حسام خوشنویس
ألسّلامُ علی ربیعُ الانام و نضرة الایام
سلام بر بهار و شکوفایی مردمان و شادابی و نشاط روزگاران – سال نو بر شما و خانواده محترمتان مبارک باد
بنام خداوندی که بدیع است و هر روز و هر لحظه خلقی نو و نوروزی جدید میآفریند ولا یشغله شأنٌ عن شأن!
یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبّر اللیل و النّهار
و یا محوّل الحول والاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال
خداوندا در آخرین دقایق سال، ترا شکر و سپاس می گزاریم که فرصت و نعمت حیات را در این سال نیز نصیب و روزی فرمودی و فرصت دادی تا در مزرعه عمر بکاریم و اینک که طبیعت در طلیعه بهار، جان و حیات دوباره مییابد، ما نیز بر بهار جانها، آن امام معصوم و قطب عالم امکان سلام و درود میفرستیم و سال نو را با تجدید عهد و ارادت به آن ذخیره الهی آغاز میکنیم و از خداوند مسئلت مینمائیم که نصیب و روزیمان را از برکات و هدایتهای آن امام هادی بیش از پیش قرار دهد و جان ما را زنده و بهاری و شادابی و نشاط ما را در ظلّ هدایتها و برکات ایشان مستدام و مستمر نماید:
ألسّلامُ علی ربیعُ الانام و نضرةُ الایّام, سلام بر بهار و شکوفایی مردمان و شادابی و نشاط روزگاران.
امیرالمؤمنین علیه السلام در کلامی نورانی میفرمایند: «تعلّموا القرآن فانّه ربیع القلوب» قرآن را یاد بگیرید، که به راستی قرآن بهار دلها است.
آیهای از قرآن کریم به یادم آمد که خداوند سبحان از مؤمنین میخواهد که خدا و رسولش را اجابت کنند تا زنده شوند : “یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم”, ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا و رسولش را اجابت کنید، آنگاه که شما را میخوانند برای آنچه شما را حیات و زندگی میبخشد!
و به قول ملّای رومی که میگوید:
مسلمانان، مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید, که کفر از شرم یار من مسلمانوار میآید
برون شو ای غم از سینه که لطف یار میآید, تو هم ای دل ز من گم شو که آن دلدار میآید
نگویم یار را شادی که از شادی گذشتست او, مرا از فرط عشق او ز شادی عار میآید
مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید, که کفر از شرم یار من مسلمانوار میآید
برو ای شکر کین نعمت ز حد شکر بیرون شد, نخواهم صبر گرچه او گهی هم کار میآید
روید ای جمله صورتها که صورتهای نو آمد, علمهاتان نگون گردد که آن بسیار میآید
در و دیوار این سینه همی درد ز انبوهی, که اندر در نمیگنجد پس از دیوار میآید
پس بهار به طبیعت جان میبخشد و امام به مخلوقات و قرآن به قلب و جان انسانها…
بیائید برای سال آینده از خدا بخواهیم ما را توان و قوتی مضاعف عطا فرماید تا رابطهمان را با امام علیه السلام و کتاب و در واقع با آن دو ثقل، کتاب و عترت که پدر امّت، رسول اکرم (ص) به آنها مکرراَ وصیت و سفارش مینمود ترمیم و اصلاح نمائیم تا در سایه آن حیاتی نیکو و مبارک بیابیم.
اعتراف کنیم که هم در شناخت و اتباع از امام علیه السلام قصور داشته و داریم و هم در شناخت و اتباع از کتاب خدا، بطوریکه امام امیرالمؤمنین علیه السلام کسی را نمی یافت که حتی درد دلش را باو بگوید و نالههایش را با چاه نجوا میکرد و رسول اکرم (ص) نیز به تصریح قرآن کریم شکایت میکرد که: وقال الرسولٍ یا ربّ إنّ قومی اتّخذوا هذاالقرآن مهجوراَ. در آن روز رسول به شکوه و شکایت در پیشگاه خداوند عرض میکند: بارالها، تو آگاهی که امّت من این قرآن را به کلی متروک و رها کردند!!
بیاییم از خداوند سبحان و ذوات مقدس رسول اکرم و ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین استمداد بجوییم ما را بر این تصمیم و عزم یاری فرمایند تا رابطه خویش را با کتاب و عترت متحول نمائیم و مسلمانیمان را تجدید نمائیم و از برکات و ذخایر این دو منبع پربرکت و لایتناهی بیش از پیش بهرهمند شویم و ارتزاق نمائیم و از آن حیات پاک و طیبه موعود حظّ و نصیبی بیابیم.
این مقاله را تقدیم و برای خود و همه دوستان و همه امّت اسلام در سال آینده همه برکات قرآن و عترت را آرزو مینمایم و امیدوارم جهان اسلام در زیر سایه پربرکت این دو ثقل عظیم، به مجد و عظمت درخور شأن آن رسول و آن مکتب الهی نایل آید.
مهجوریت قرآن
قرآن کتابی است که با نام خدا آغاز میشود و با نام مردم پایان می پذیرد. کتابی آسمانی است اما ــ بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی میپندارند و بیایمانان امروز قیاس میکنند ــ بیشتر توجهاش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد!
کتابی است که نام بیش از ۷۰ سورهاش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از ۳۰ سورهاش از پدیدههای مادی و تنها ۲ سورهاش از عبادات ! آن هم حج و نماز! کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست…
کتابی است که نخستین پیامش خواندن است و افتخار خدایش به تعلیم وتعلم انسان با قلم…آن هم در جامعهای و قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت مطرح نیست…
این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایهاش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسبابکشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و … شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند…
و بالآخره، اینکه میبینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش دادهاند و نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستانهای ما به گوش میرسد… قرآن! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساختهام که هر وقت در کوچهمان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند “چه کس مرده است ؟”چه غفلت بزرگی که میپنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است!
قرآن! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزهنشین مبدل کردهام. یکی ذوق میکند که ترا بر روی برنج نوشته، یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده، یکی ذوق می کند که ترا با طلا نوشته، یکی به خود میبالد که ترا در کوچکترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعاً خدا ترا فرستاده تا موزهسازی کنیم؟
قرآن! من شرمنده توأم اگر حتی آنان که تو را میخوانند و ترا میشنوند، آن چنان به پایت مینشینند که خلایق به پای موسیقیهای روزمره مینشینند…! اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد میزنند “احسنت…!” گویی مسابقه نفس است…
قرآن! من شرمنده توأم اگر به یک فستیوال مبدل شدهای. حفظ کردن تو با شماره صفحه ، خواندن تو از آخر به اول ، یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کردهاند، حفظ کنی، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند.
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو… آنان که وقتی ترا میخوانند چنان حظ میکنند، گویی که قرآن همین الآن به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کردهایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم…
هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز. زندگیتان سرشار از نور و امید و شادی، نفستان گرم، حیاتتان پر رونق، سایه خدا و اولیائش بر زندگیتان مستدام و رضای حق همراه.
سال نو بر شما و خانواده محترمتان مبارک و حسن عاقبت نصیبتان باد!
ارادتمند و ملتمس دعا
م حسام خوشنویس
سایت خیلی خوبی دارید
اگه تمایل دارید با هم تبادل لینک داشته باشیم
اجرتون با شهدا